شرط عجیب ایران برای صلح، پس از آزادی خرمشهر؛ جنگ با اسرائیل!
جعفر شیرعلی نیا، محقق و نویسنده دفاع مقدس: خرداد 1631 نامه ای از طرف رئیس جمهور خامنه ای به خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل، رسید که شرط عجیب ایران برای مذاکرات صلح در آن آمده بود «بازکردن معبری از عراق به روی نیروهای ایرانی برای درگیر شدن در نبرد علیه اسرائیل» به همراه شرطهای دیگری مانند «تاسیس حکومت اسلامی در عراق (خلع ید از صدام حسین)، «پرداخت 151 میلیارد دلار خسارت از سوی عراق»؛ (به سوی صلح ص215)
ماجرا از این قرار بود که در میانه خرداد، کمتر از دو هفته بعد از آزادی خرمشهر صهیونیستها به جنوب لبنان حمله کردند. ایرانیها که با پیروزی در خرمشهر روی ابرها راه میرفتند بلافاصله تصمیمهایی برای جنگ با صهیونیستها تصویب کردند و آماده اعزام نیروی نظامی به سوریه و لبنان شدند؛ تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شد. (نشریه نگین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، شماره 25، ص 67)
16 خرداد در سومین روز حمله صهیونیستها رئیس جمهور خامنه ای که رئیس شورای عالی دفاع هم بود، این حمله را محکوم کرد و از آمادگی ایران برای اعزام نیرو به جنگ با صهیونیستها خبر داد و حتی گفت: «بخشی از نیروهای پیاده و زرهی خود را برای این منظور آماده کردهایم» (آزادسازی خرمشهر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، ص 802)
فردای این روز یک هیات بلندپایه سیاسی نظامی از ایران راهی سوریه شدند تا راه کمک به مردم لبنان و فلسطین برای جنگ با
صهیونیستها را بررسی کنند. فرماندهان رده بالای سپاه و ارتش در همین روز با مقامات سوریه دیدار کردند؛ سلیمی و رفیق دوست، وزرای دفاع و سپاه، محسن رضایی فرمانده کل سپاه و صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش.
در ایران حر ف روز نبرد با اسراییل بود. 18 خرداد نیروی بسیج شرایط اعزام نیرو برای جنگ با اسرائیل را اعلام کرد؛ نیروهای 18 تا 35 سال که سابقه حضور در یک عملیات جنگ را داشته باشند، برای 4 ماه ماموریت خارجی تعهد بدهند، با زبان عربی و انگلیسی آشنا باشند و تخصصی نظامی یا غیر نظامی داشته باشند.. (همان، ص 839 و 847)
هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس گفت وقتی گزارش هیات نظامی از سوریه برسد برای کمک به فلسطینیها و لبنانیها «در هر حدی که نیاز باشد به آنجا خواهیم رفت» (همان، ص 856) همچنین مهندس موسوی نخست وزیر در پایان جلسه هیات دولت از تصویب لایحه بودجه مورد نیاز برای مقابله با اسراییل خبر داد. (همان ، ص 858)
همه به فکر مبارزه با صهیونیستها بودند؛ احمد توکلی، وزیر کار، در نشست اتحادیه بین المللی کار در ژنو میگفت: «چگونه میتوان بدون برخورد جدی با نظام صهیونیسم در مناطق اشغالی از مسایل مربوط به کارگران سخن گفت» او میگفت برای غلبه بر تهدید اسراییل تنها یک راه وجود دارد؛ «اسلحه و جنگ» (همان ،ص 846)
مخالفت امام و استقبال صدام
هیات سیاسی نظامی ایران 20 خرداد از سوریه بازگشتند و به دیدار امام رفتند و در جلسه ای شرکت کردند که اعضای شورای عالی دفاع نیز حضور داشتند. در آن جلسه آیت الله خمینی مخالفتش با حضور نظامی برای جنگ با صهیونیستها را صریحا اعلام کرد. غلامعلی رشید میگوید استدلال مهم امام نداشتن راه زمینی برای پشتیبانی از جنگ بود و اینکه برای ارتباط با جبهه جنگ باید از چند کشور عبور کنند و میگفت: «اینطور نباشد که شما بین زمین و آسمان در لبنان رها شده و عقبه و پشتیبانی نداشته باشید «(همان، ص 870) امام مثالی از یک بقالی در اصفهان زده بود که صبح زود یکی از اعضای محل با دزدی که قصد سرقت از مغازه را داشت درگیر شده بود. صاحب بقالی بعد از مدتی رسیده بود و دید که این دو نفر جلوی مغازه اش درگیرند و دعوایشان تمام نمیشود، آنها را هل داده بود و گفته بود بروید جای دیگر دعوا کنید و مزاحم کسب و کار من نشوید. امام گفته بود مواظب باشید این داستان در سوریه اجرا نشود . (عبور از مرز، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، ص 109 تا 110)
اما دل کندن از شوق نبرد با صهیونیستها برای مقامات ایرانی چندان ساده نبود. شاید اگر راه زمینی برای جنگ با صهیونیستها باز بود، میتوانستند آیت الله خمینی را هم با ایده جنگ با صهیونیستها همراه کنند. 20 خرداد هاشمی رفسنجانی سخنگوی شورای عالی دفاع به رسانه ها خبر داد با تصمیم شورای عالی دفاع به شرطهای ایران برای پایان دادن به جنگ شرط جدیدی نیز اضافه شده که آن شرط «این است که چون ما راه به مرزهای اسراییل نداریم، باید از داخل عراق یک راه به ما بدهند تا به سرعت بتوانیم نیروهای زرهی خودمانرا به سور یه منتقل کنیم و این جزو شرایط مهم ماست. چون ما معرکه را بعد از پایان جنگ عراق در اسراییل میبینیم که این راه را به عنوان یک ضرورت لازم داریم») آزادسازی خرمشهر، ص 871)
نخست وزیر موسوی هم میگفت شرط جدید ایران از حقوق اولیه یک ملت مسلمان است و اگر مسلمانان دیگر خودشان نمیخواهند در این جنگ شرکت کنند و قدس را آزاد کنند ساده ترین راه «دادن راه عبور برای انتقال نیروهای رزمنده ما به جبهه نبرد با صهیونیسم است.» (همان، ص 889)
ایرانیها شرطی را روی میز گذاشته بودند که بقیه شرطهایشان را تحت الشعاع قرار میداد. آنها خود را در نزدیکی قدس میدیدند و حمایت از ایده جنگ همچنان ادامه داشت. 21 خرداد آیت الله منتظری هم خطاب به ملتهای مسلمان گفت: «خود را آماده نمایید تا مسجدالاقصی را آزاد کنید و ما به دنبال شما از طریق خاک عراق راه خواهیم افتاد. (همان، ص 887).
شرط ایران برای عبور نیروهایش میتوانست بسیاری از کشورها و مردم منطقه را نگران کند اما صدام از آن استقبال کرد، گویا در نظر عراق شرط جدید ایران یک خودزنی بزرگ به حساب می آمد. عراق اعلام کرد اجازه عبور به نیروهای ایران برای جنگ با صهیونیستها را میدهد اما به شرط آنکه آتش بس در جنگ را بپذیرند. اعلام کردند ایرانیها هر تعداد نیرو میخواهند میتوانند از عراق عبور دهند اما «عبور هر نیروی بیگانه ای از خاک هر کشوری باید در حالت برقراری صلح میان دو کشور باشد. (همان، ص 884)
عاشقان مبارزه با اسرائیل
23 خرداد خبر دادند که دومین گروه از نیروهای داوطلب ایران وارد سوریه شده اند. همین روز محسن رضایی فرمانده سپاه گفت فرصت دادن به آمریکا و رژیم صهیونیستی به نفع مستضعفان جهان نیست و «تنها راه رهایی از شر اسراییل، فقط و فقط مبارزه مسلحانه است» (همان، ص 921)
27 خرداد رئیس جمهور خامنه ای به همراه عبدالسلام جلود، نفر دوم لیبی، در جمع پاسداران در پادگان امام حسین تهران حضور یافتند. در آنجا رئیس جمهور از ضرورت نبرد با صهیونیستها گفت و اینکه ایران در این راه تنها نیست و کشورهایی مانند الجزایر، لیبی و سوریه در کنار ایران هستند و آقای عبدالسلام جلود… جهت مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی به ما دلگرمی داده است» و تاکید کرد «ما عزم راسخ داریم که در لبنان بجنگیم» (همان، ص 975)
هاشمی در خاطره روز 29 خرداد نوشته است که احمد خمینی به او گفته «امام مایل اند من در مجلس یا جای دیگر بر اولویت مساله جنگ با عراق تاکید کنم». دو روز بعد آیت الله خمینی سخنانی مفصل در این باره گفت و بر اولویت جنگ با صدام تاکید کرد و رسما اعلام کرد در مساله حمله صهیونیستها به لبنان «ما هم یک قدری بازی خوردیم» او از جوی که رسانه ها درباره اهمیت لبنان راه انداخته بودند انتقاد کرد و گفت نباید به گونه ای شود که نتوانیم نه لبنان را نجات دهیم و نه ایران را. (صحیفه امام، ج 16 ، ص 351 و 353)
صیاد شیرازی از یک جلسه دیگر میگوید که قبل از آغاز ماه رمضان (ماه رمضان 2 تیر آغاز شد) بوده است. او استدلالهای دیگری
از امام را روایت کرده و گفته است که آیت الله خمینی از آنها پرسیده که در مقابل سیصدهزار نیروی اسرائیلی، سوریه حاضر است صدهزارنفر نیرو وارد جنگ کند؟ «جواب منفی بود»
از آنها پرسید فرض کنید حمله کردید و جای کوچکی را هم گرفتید آیا با عده کم جواب میتوانید در مقابل حملات و پاتکهای اسراییل مقاومت کنید؛ «جواب دوباره منفی بود» و گفته بود کیفیت نیروی اسراییل با عراق قابل مقایسه نیست و صریح به آنها گفت: «فداکردن نیروهای ما در آنجا بیش از این قابل قبول نیست و دستور بدهید یک نفر هم به آن نیروها اضافه نشود.» (عبور از مرز، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، ص 103)
یکم تیر هاشمی در خاطراتش نوشته است که امام گفته فعلا کسی را به لبنان نفرستند اما چهارم تیر او با احمد خمینی تلفنی صحبت کرد و گفت که اسراییل در حال پیروزی در لبنان است و خواست که با امام در اینباره گفتگو کند. همان روز احمد به دیدار هاشمی رفت و به او گفت «امام مخالف اعزام نیرو به لبنان هستند» با این حال 5 تیر او و آقای خامنه ای دوباره با امام در این موضوع صحبت کردند و هاشمی نوشته: «راجع به کمک به سوریه در مقابل اسراییل مذاکره کردیم. امام با حضور ما در آن جبهه در شرایط موجود مخالفت دارند و معتقدند که عربها جنگ جدی نخواهند کرد و درگیری بیشتر ما باعث میشود در جبهه جنگ با عراق دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم. بالاخره قرار شد اگر به طور جدی از طرف سوریه جنگ شد شرکت کنیم.»
جالب اینکه 8 تیر سفیر سوریه به دیدار هاشمی رفت و گفت از اینکه ایران به جنگ با عراق اولویت داده و دیگر با اعزام نیرو آنها را تحت فشار قرار نمیدهد خوشحال است و میگفت اسراییل سلاحهای ناشناخته جدیدی به کار گرفته است و فعلا نمیخواهند با آنها بجنگند. (پس از بحران، ص 117)
درس بزرگ
به راستی موضعگیریهای مقامات ایرانی درباره جنگ با اسرائیل چه پیامی برای دولتهای منطقه و حتی افکار عمومی مردم منطقه و جهان داشت؟ آیا نمیتوانست این تلقی را جا بیاندازد که پایان جنگ ایران و عراق به معنای آغاز جنگی بسیار بزرگتر است؟ مقامات ایرانی حتی زمانی که با فشار امام از اعزام نیرو به سوریه و لبنان منصرف شده بودند همچنان از این موضوع سخن میگفتند. فردای سخنرانی امام در 31 خرداد، آقای خامنه ای در اول تیرماه هرچند در مصاحبه اش تاکید کرد: «تا وقتی که این جنگ را در اینجا با عراق تمام نکنیم عمده نیروهایمان را به آنجا منتقل نخواهیم کرد» اما تصریح کرد: «البته اگر این جنگ فیصله یافت قطعا قسمت عمده نیرویمان را به آنجا خواهیم برد و مساله آنجا را هم فیصله خواهیم داد.» (عبور از مرز، ص 39 تا 40)
در چنین شرایطی که همه نگران خطر بزرگتری از جنگ ایران و عراق هستند این ایده که طرفین در یک جنگ بدون برنده و فرسایشی ضعیف و ضعیفتر شوند طرفداران بیشتری در سطح منطقه و جهان پیدا میکرد و نتیجه همانی میشد که دشمنان هر دو کشور آرزو میکردند؛ همان جمله مشهور مناخیم بگین نخست وزیر اسراییل که گفته بود: «من برای هر دو طرف آرزوی موفقیت دارم.» (Razoux,The Iran – Iraq war, p 114, Pierre)
بهراستی ایرانیها چه اصراری داشتند تمام انگیزه هایشان را به عنوان برنامه هایشان فریاد بزنند و فشار علیه خودشان را بیشتر کنند؟ نهم بهمن 68 چند ماه از رهبری آیت الله خامنهای می گذشت. او در سخنرانی اش از احمد سکوتوره، سیاستمدار اهل گینه، خاطره ای تعریف کرد و گفت که سال 1360 و در سال اول ریاست جمهوری، سکوتوره پس از تمجید از انقلاب ایران گفته بود: «شماها فقط یک عیب دارید و آن اینکه همه اش مدام می گویید؛ خب این گفتن ندارد؛ بکنید؛ چرا میگویید؟ میگویید که چه بشود؟… با خودم می گفتم که حالا دنیا، دنیایى نیست که او خیال کند. ما اگر یک چیزى را گفتیم، دنیا مىفهمد و اگر نگفتیم، نمی فهمد که گفتن ما مشکلى به وجود بیاورد.» آقای خامنه ای میگوید حرف او را از ته دل قبول نکرده. اما بعدها: «تجربه ها به من نشان داد که نخیر، او پخته بوده، می فهمیده «(سخنرانى در آستانه یازدهمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران، 1368/11/9)