وقتی عوامِ متعصب، مقابل پیشرفت و تحول میایستند.
این روزها برابر با سالروز درگذشت میرزا حسن رشدیه در سال 1323 است. شهرت او به دلیل تاسیس مدارس جدید و مشکلاتی است که در این راه متحمل شد. او که در زادگاه خود تبریز، به کسوت روحانیت و امامت و تبلیغ اشتغال داشت، از این لباس خارج و همه زندگیاش را وقف آموزش فرزندان مردم کرد. جالب اینکه رشدیه در اواخر عمر برای در امان ماندن از دست متحجران و متعصبانی که به نام مذهب با او مخالفت میکردند به شهر قم پناه برد که زعامت دینی آن با شیخ عبدالکریم حائری بود. حضور و اقامت و فعالیت رشدیه در شهر قم نشان میدهد که آیتالله حائری تا چه اندازه به تحولات فرهنگی و تغییرات اجتماعی توجه داشته و از آن حمایت میکرده است.
شهید مطهری در مقاله مشکل اساسی در سازمان روحانیت با اشاره به تصمیم موسس حوزه علمیه قم برای تدریس زبان انگلیسی مینویسد: «آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، به فکر افتادند یک عده از طلاب را به زبان خارجی و بعضی علوم مقدماتی مجهز کنند تا بتوانند اسلام را در محیطهای تحصیل کرده جدید بلکه در کشورهای خارج تبلیغ کنند، وقتی که این خبر منتشر شد، گروهی از عوام بازار تهران به قم رفتند و رسما اظهار داشتند که این پولی که ما به عنوان سهم امام میدهیم برای این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند، و اگر این وضع ادامه پیدا کند ما به شما سهم امام نخواهیم داد!!! آن مرحوم هم دید که ادامه این کار موجب انحلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار است، از منظور عالی خود صرف نظر کرد…
با این توضیح معلوم شد که چرا شخصیت های برجسته ما همین که روی کار می آیند از انجام منویات خود عاجزند؟ چرا حوزههای علمیه ما از صورت دانشگاه دینی به صورت «دانشکده فقه» در آمده؟ چرا علماء و فضلاء ما همین که معروف و مشهور شدند اگر معلومات دیگری غیر از فقه و اصول دارند روی آنها را می پوشانند و منکر آنها میشوند؟… چرا حریت فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؟ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینی مطابق احتیاجات روز تنظیم نمی شود؟ چرا روحانیون ما به جای این که پیشرو و پیشتاز و هادی قافله اجتماع باشند همیشه از دنبال قافله حرکت میکنند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟»
منبع: کانال تلگرام حمید قزوینی، @h_ghazvini