اگر ارتش نبود جنگ چگونه رقم می خورد؟
آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی سرتیپ بازنشسته مسعود بختیاری، افسر عملیات قرارگاه نیروی زمینی ارتش، با خبرگزاری خبرآنلاین است:
برخی بعد انقلاب دنبال انحلال ارتش بودند. از طرفی دخالتهای زیادی هم در امور ارتش انجام می شد. به نظر شما اگر ارتش آن زمان، یعنی شهریور سال 59 مستقر نبود، چه اتفاقی میافتاد؟
اصلا عراق روی همین حساب کرده بود. عراق روی اینکه ارتشی در ایران مستقر نیست، نیروی هوایی، نیروی دریایی و نیروی زمینی در کار نیست و فقط حضور اینها یک پوسته است و در عمل کارایی ندارند؛ به ایران حمله کرد. اگر میدانست که اینها قدرت و کارآمدی دارند که حمله نمیکرد.
اگر ارتش نبود، ارتش عراق تا وسط تهران میآمد. اگر ارتش نبود، چه کسی جلوی حمله هواپیماهای عراق، نیروی زمینی و نیروی دریایی عراق را می توانست بگیرد تا در جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی پیاده نشوند؟ ارتش این کارها را کرد. عراق یک سال قبل از حمله به ایران مدام توان ما را با درگیری در نواحی مرزی محک می زد. ساعت 2.5 بعدازظهر 31 شهریور سال 59، 192 فروند هواپیمای عراق تبریز، همدان، کرمانشاه، تهران، شیراز، اصفهان، اهواز، امیدیه، و بوشهر را بمباران کردند. چگونه میشد جلوی اینها را گرفت؟ اگر نیروی هوایی نبود، اگر پدافند هوایی نبود. آیا می شد؟ با وجودی که نیروی هوایی ارتش به اتهام کودتای ساختگی نقاب، دست و پایش بسته بود و تعداد زیادی از خلبانها رفتند، رها از خدمت یا حتی اخراج شدند، ولی همانها سریع لباس پرواز پوشیدند، در حالی که یک سال پرواز نکرده بودند، دو ساعت بعد از حمله عراق، چهار فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه بوشهر و چهار فروند از پایگاه همدان بلند شد و رفتند پایگاه شعیبیه عراق را بمباران کردند.
در واقع ارتش بلافاصله به عراق گفت، ما هستیم و روز بعدش آن پرواز معروف 140 فروندی یا 300 سورتی به اجرا درآمدو نیروی هوای عراق متوجه شد که با یک پدیده عجیب مواجه است. حالا اگر این نیروی هوایی نبود یا این آدمها نبودند یا وسایلش نبود، می خواستیم چه کنیم؟ میخواستیم شعار دهیم تا آن هواپیماهای عراقی بروند؟ مثلا میگفتیم مرگ بر این هواپیماها، مرگ بر نیروی هوایی عراق یا با تفنگ آنها را میزدیم؟ سر تا پا هم ایثارگر باشیم، آن هواپیماها از بالا بمب میانداختند؛ بنابراین یک چیزی مثل خودش را میخواست که جلویش را بگیرد. نیروی دریایی ما ظرف دو ماه اول جنگ کلا نیروی دریایی عراق را از صحنه خلیج فارس خارج کرد و راههای آبی را تا امروز باز نگه داشت. خب اگر این نیروی دریایی نبود، عراق میآمد در سواحل ایران مثل بندرعباس پیاده میشد، چه کسی میخواست جلویش را بگیرد؟ اگر راه تنگه هرمز را میبست، چه طور گندم و روغن و دارو وارد و نفت صادر میکردیم. عراق 12 لشکر وارد ایران کرد. در حالیکه نیروی زمینی ایران شش لشکر بود که دو لشکرش در کردستان و دیگر مناطق درگیر بودند.
ایران و عراق 1608 کیلومتر مرز مشترک دارند؛ نیروی زمینی ارتش 1608 کیلومتر مرز را با چهار لشکر نمیتواند نگه دارد، چهار تا لشکر زور بزند، بتواند 150-100 کیلومتر مرز را محافظت کند، نه 1608 کیلومتر مرز را. برای همین، مقداری نیروی زمینی عراق وارد ایران شد، ولی نیروی زمینی با کمک نیروی هوایی، هوانیروز و آتش توپخانه موفق شد نیروهای عراقی را متوقف کند. در آن زمان من با صراحت بگویم که نیروهای مردمی ما نیروهای سازماننیافته و بدون آموزش بودند. چگونه می توانستند جلوی لشکر زرهی و مجهز عراق را بگیرند؟
شهید چمران معتقد بود که با جنگ چریکی می شود.
اما نیروهای نامنظم نمیتوانند جلوی ارتش منظم را بگیرند. البته بعد اگر آن ارتش منظم مستقر شد، نیروهای نامنظم میتوانند مدام شبیه خون بزنند، ماشینش را منفجر کنند، زیر یک تانکش مین بگذارند، اما جلوی هجوم یک لشکر با 360 تانک را نمیتواند بگیرد؛ با چهار تا چریک چکار میتوانستند بکنند؟ خدمتی که ارتش با نیروی هوایی، پدافند هوایی، نیروی زمینی و نیروی دریایی کرد این بود که ارتش عراق را متوقف کرد. این طور تصور نشود که من دارم به نفع ارتش شعار میدهم یا نمیدانم حرفهای متعصبانه سازمانی میزنم.
نیروی زمینی عراق آمده بود خرمشهر، آبادان، اهواز، دزفول، اندیمشک، مهران و دهلران را بگیرد و تا سر پل ذهاب و کرمانشاه جلو بیاید، پس چرا وسط بیابانها ایستاد؟ چه شد که به اهدافش نرسید و فقط توانست نصف خرمشهر را بگیرد؟ دزدی آمده در خانهتان، قبل از اینکه برسد به اتاق که فرش شما را جمع کند یا اجناس گرانقیمت شما را بردارد و برود، شما دم در متوقفش می کنی. درست است که الان او هم گردنکلفت است و تا داخل راهرو آمده، اما او آمده بود تا ته پذیرایی برود، نه آنکه جلوی در متوقف شود. این را چه کسی کرده، چه کسی میتوانست جلوی لشکر زرهی عراق را بگیرد؟ آیا بدون آموزش میشد؟ بدون تسلیحات میشد؟ 100 گردان توپخانه عراق به ما شلیک میکرد، ما با چه چیزی میخواستیم جواب دهیم؟ توپخانه باید جواب دهد. نیروها باید بلد باشند که این کار را بکنند. هر کسی هرچه میخواهد، بگوید، اگر ارتش نبود، در همان دو سال اول یکسری از بخش های کشور مثل خوزستان، مثل کردستان، آذربایجان و قسمتی از شمال کشور تجزیه شده بود. وقتی که آن مسائل جمع شد، اگر ارتش نبود، عراق به راحتی به خواستههای خودش میرسید.
ارتش عراق آمده بود یک هفتهای به اهداف خودش برسد. نه آنکه پشت رودخانه کرخه، کارون و کوههای ایلام و کرمانشاه قرار بگیرد، میخواست شهرهای بزرگ خوزستان را بگیرد و خودش را به خلیج فارس برساند. خب وقتی نتوانست این کار را بکند، برای چه صدام روز ششم جنگ قطعنامه 479 شورای امنیت سازمان ملل را برای آتشبس پذیرفت؟ در حالی که هنوز حتی آن نصفه خرمشهر را نتوانسته بود بگیرد؛ چون فهمیده بود نمیتواند به اهدافش برسد و وقتی گفتند آتشبس، گفت میپذیرم. منتها تصورش بر این بود با همان مقدار زمینی که در مناطق بیابانی اشغال کرده تا همان شش روز اول، قادر به چانهزنی سر میز مذاکرات دیپلماتیک است اما ایران گفت «تا زمانی که ارتش عراق در خاک ما است، آتش بس را قبول نمیکنم، ارتش عراق باید از خاک ایران بیرون برود» بنابراین ارتش عراق در همان دو ماه اول جنگ، متوقف شد و دیگر بیش از آن نتوانست جلو بیاید.