خاطرات دوران معلمی جلال آل احمد از زبان شاگردش
اصغر شیرازی: در کلاس دوازده رشتۀ ادبی در دبیرستان شاهپور شمیران شاگرد آقای آلاحمد بودم. به علت تغییر محل سکونت خانواده از دبیرستان علمیه به این مدرسه کوچ کرده بودم. او معلم ادبیات بود. آنقدر که به یاد میآورم او علاقۀ چندانی به تدریس، دستکم در آن کلاس را نداشت. ترکیب شاگردان کلاس هم آنطور نبود که او را بر سر ذوق بیاورد.
از شاگردان ناتوان حمایت میکرد. یادم میآید که یک بار با معلمی که مایل نبود به یک شاگرد کندذهن نمرۀ قبولی بدهد نزدیک درِ ورودی مدرسه دست به یقه شد. یک بار هم از اعتراضی حمایت کرد که من به برخی از همکلاسیهای بومی شمیران کرده بودم. علت اعتراض برخورد تمسخرآلودی بود که آنها با یک شاگرد تازهوارد خراسانی داشتند
یک بار واکنشی شگفتانگیز، ولی عاقلانه به یکی از انشاهای من از خود نشان داد. موضوع، مشاهدات ما در روزهای عید نوروز بود. من در انشایم پیام نوروزی شاه را بهانۀ انتقادیِ تندی به او و رژیم او کرده بودم. آن را به دستور آلاحمد در کلاس خواندم. واکنش او مضموناً این بود: آقا اگر به فکر خود نیستی لااقل به فکر ما باش.
منبع: ماهنامه اندیشه پویا شهریور ۱۳۹۵، شماره ۳۷، یادبودهایی از جلال آل احمد