خاطره ای از میانجیگری ایران بین حسن البشیر و استادش در سودان

سید محمد علی ابطحی، رئیس دفتر رئیس جمهور در دوره سید محمد خاتمی، خاطره جالبی از سفرش برای میانجیگری در سودان در سال 81 در روزنامه اعتماد نقل کرده است: در سودان معاصر یک شخصیت علمی معروفی بنام حسن الترابی بود که در سال ۲۰۱۶ در گذشت. وی نقش مرشد رهبران سودان را داشت. وقتی به حکومت رسید و از صادق المهدی تا عمر حسن البشیر را به حکومت رساند همواره نظرات مترقی دینی ابراز می کرد.
به دلیل طرح نظرات مترقی اش همیشه در دنیای اسلام به خصوص در دوره ای که تازه جریانات خشنی مثل افغان العرب و بعدها القاعده از دنیای عرب سر بر آورده بوددند، چهره متفاوتی شناخته می شد. یکی از نظریاتش این بود که ما حکومت دینی درست کرده ایم ولی خود را مقید به یک فقه نکرده ایم. گفته ایم هرچه مصلحت کشور است در هر مذهبی از مذاهب اسلام -و منجمله شیعه- کسی به جواز آن فتوا داده باشد بر اساس آن نظر عمل می کنیم. وی فضای روشنفکری را بخصوص در سه دهه قبل که جهان عرب غرق در تفکر متحجر بود رهبری می کرد.
این نظریه خیلی در آن سالها مشکل گشا بود و خشم جریانات متصلب سنی را بر می انگیخت.
عمر حسن البشیر از شاگردان ترابی بودند. اما ترابی خیلی دوست نداشت فقط در چارچوب علمی بماند و آلوده سیاست و قدرت هم می شد. مدتی رییس مجلس شده بود. چون خودش را رهبر فکری رییس جمهور می دانست، بدون آن که مسئولیتی داشته باشد اقدامات اجرایی می کرد. تا اینکه بالاخره با بشیر دعوایش شد.
بدجوری به کاسه کوزه هم زدند. در اوائل دعوایشان من از طرف رئیس جمهور خاتمی به سودان سفر کردم تا بین آنها را صلح بدهم. آقای خاتمی را جریانات مختلف دنیای اسلام قبول داشتند و انتظار داشتند ایشان به حل این مشکل کمک کند.
حسن البشیر، رئیس جمهور که خود از مریدان ترابی بود می کفت همه این حرفها درست، ما از مریدان او بودیم و هستیم ولی اداره کشور هم قوانین دارد. من و وزیر خارجه با هم نشسته بودیم که دیدم تلویزیون سودان اعلام کرد که روابط سودان و مصر قطع شد! خیلی تعجب کردم، خبر نداشتیم، گفتند حسن ترابی دستور داده است. من را به قضاوت می طلبید که آیا با این وضع می شود حکومت کرد. این درحدود سال ۱۳۸۱ بود.
بعد هم با توجه به مسایل ایران و مخالفت های جریانات سیاسی با دولت آقای خاتمی، هی می گفت شما باید ما را درک کنید. البته اصل اینکه ترابی را به عنوان یک تفکر تنها نگذاریم و اعلام کنیم آقای خاتمی مراقب اندیشه های مترقی در جهان اسلام هست مهم تر بود.
از دفتر بشیر به خانه حسن الترابی رفتم. با ترابی هم صحبت کردم. اعتقاد داشت بشیر و کابینه اش شاگردان من هستند و باید به سخنانم گوش کنند. ضمن اینکه معتقد بود بشیر هر روز به یک طرف و یک کشورر می رود. (این را البته راست می گفت). کلی در مورد اینکه حکومت داری قواعد دارد، صحبت کردم.
هیچکدام زیر بار نرفتند. تا اینکه نهایتا بشیر او را به زندان و تبعید خانگی انداخت. من نتوانستم قضاوت درستی داشته باشم که کدامیک بر حق هستند!
در همان روزها و در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۸۲ در وبلاگم نوشتم:
آرزو می کنم که ترابی بتواند افکار مترقی خودش را بی آنکه آلوده قدرت شود در جهان اسلام که بیش از همیشه به افکار مترقی نیاز دارد، مطرح کند و کمک کند تا جهان اسلام و عرب از چنگال تحجر و واپسگرایی رهایی یابند و اسلام را با قرائتی نوین مطرح کنند. خدا کند.
حالا ترابی مرده است و بشیر هم این قدر به قدرت دل بست که مردم او را تغییر دادند.

شرح تصویر از راست: عمر حسن البشیر، حسن الترابی

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۲۷ فروردین، ۱۳۹۸ ۱۲:۵۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *