دستشویی VIP برای سفرهای استانی

این نوشته سعی دارد یک «خسته نباشید» و یک «تشکّر مکتوب» باشد به خاطر زحمات دولت مردان با تدبیری که با عملکرد دقیق و حساب شده خود توانستند رضایت دل مردم را به دست بیاورند. همین جا رسما و با تمام وجود میگویم «بچه ها متشکریم» انصاف حکم میکند اگر به کمبودها می نالیم! از نکات مثبت به نیکی یاد کنیم. چند روز قبل سفری داشتم به اصفهان! کنار یک رستوران توقف کردیم تا آبی به صورت بزنیم. مسئول دستشویی یک آقایی بود سیه چرده و بسیار لاغر اندام! روی دستش جای سرنگ و تزریقات خودنمایی میکرد! با تعجب نگاهی به دستشویی ها انداختم و گفتم «اینجا چقدر عوض شده!» با لبخند سری تکان داد و گفت «شب قبل از سفرهای استانی آمدند اینجا را کن فیکون کردند» گفتم «چرا؟!» گفت «آخر ممکن بود فلان آقا جهت قضای حاجت سری به کابین های دستشویی بزنند و بالاخره باید آبروداری میشد» گفتم «الان دستشویی ها چه فرقی کرده اند» سینه اش را جلو داد و گفت «این دستشویی الان فقط برای مسئولین بالا رتبه دولتی طراحی شده و وی آی پی است» گفتم «تفاوتش با باقی دستشویی ها چیست؟!» گفت «به برکت این دولت مردمی این دستشویی یک فقره آفتابه دارد که الحمدالله رب العالمین فاقد سوراخ است و آب تا پایان ماجرا در آن باقی ست که این در صنعت دستشویی ایران گامی نو و رو به جلو محسوب میشود و قابل تقدیر است! دوم آن که شلنگ دستشویی قابلیّت آویزان شدن دارد و روی سنگ نمی افتد. سوّم آنکه از شیر آب آب بیرون می آید! که این هم بسیار بدیع است. چهارم آنکه فشار شیر آب کنترل شده است و یکهو شلنگ مثل مار دور خودش نمی پیچید و شما را آبپاشی نمی کند! پنجم آنکه روی درب دستشویی سوراخ ندارد و شخص میتواند با قلبی مطمئن و خلوص نیّت به کارش برسد و شاهد ماجرایی نداشته باشد! ششم آنکه درب دستشویی ها ضخیم است و صداهای غیر مترقبه به بیرون درز پیدا نمیکند!» وقتی حرفش تمام شد اشک توی چشمانم حلقه زد. افقی روشن برابرم دیدم که روی آن نوشته شده بود «ما میتوانیم» بغض کردم. واقعا ما بی انصافیم! چهار تا فیش بانکی حقوق مدیران ارشد و صد تا اختلاس و فسادهای بانکی روزانه نمیگذارد متوجه این همه خدمت و این همه همّت شویم! انصافا دارد توی مملکت کار میشود و ما باید به آینده امیدوار باشیم. البته نتوانستم از دستشویی استفاده کنم چون درهایش قفل بود، پرسیدم چرا درش قفل است؟ گفت: سالی یک بار آن هم برای سفرهای استانی درش را باز میکنیم. جای شما خالی رفتم سراغ دستشویی زاغه نشین ها! یا علی مدد!

راوی: مجید پورولی کلشتری، داستان نویس

منبع: کانال تلگرام ارتباطات شیعه، @Shia_Communications

تاریخ درج مطلب: جمعه، ۸ بهمن، ۱۳۹۵ ۶:۰۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *