روزی که موسی به اصفهان آمد

آقا موسی هر وقت می اومد اصفهان، می اومد اینجا [منزل آقای مستجابی]. یه سال، وضع خونه طوری بود که نمی شد ضربتی پذیرایی کنم. تلگراف کرد که دارم میام. جواب دادم، موسی، خوبه بری خونه آیت الله حاج آقا حسین خادمی، چون علاوه بر اینکه رئیس حوزه علمیه اصفهانه، قوم و خویش تو هم هست و از نظر ما پیش کسوت هستش، سنش بالاتره. بزرگ فامیله …
آقا، جمله ای که در جواب من گفت این بود: «اگه تو راهم ندی، می رم اونجا» عین همین جمله که مثل پتک تومغز من خورد. یادتون باشه. من جوان عادی نبودم، ورزشکار بودم، معلومه دیگه من چه حالی پیدا می کنم و برای پذیرایی از موسی چه می کنم … همون روز که آقاموسی می خواست بیاد، من جایی بودم. موقع بر گشتن به طرف خونه، تو راه که می اومدم چند تا ازاین گل فروش ها که تخته گذاشته بودند و تو خیابون گل می فروختند رو دیدم. همه رو گفتم بیایید خونه، همه گل ها رو خالی کنید. اومدند و همین کار رو هم کردند و تمام خونه غرق گل شد. حتی داخل اتاق جای ردشدن نبود. یعنی اون جمله روی من چنان تاثیری گذاشت که رفتم وخونه رو برای آقا موسی پر گل کردم.

راوی: آیت الله سید مرتضی مستجابی

منبعیاران موافق، حمید قزوینی، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، سال ۱۳۹۵، چاپ اول،صفحه 181

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۷ بهمن، ۱۳۹۵ ۵:۴۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *