“من منشی امام زمان (عج) شده ام!”

خاطره روز 06 بهمن سال 1362

صبح‌ زود به‌ مجلس‌ رفتم‌. گزارشها را خواندم‌. نهضت‌ مردم‌ مراکش‌، خبر اول‌ دنیا است‌. بحث‌جلسه‌ علنی‌ هم‌ لایحه‌ انتخابات‌ بود. ظهر آقای‌ [محمد غرضی‌] وزیر نفت‌ آمد و راجع‌ به‌ مقدار استخراج‌ و فروش‌ نفت‌ صحبت‌ شد. تأکید کردم‌ که‌ باید تلاش‌ کنیم‌، بیست‌ و چهار میلیارد دلار مورد لزوم‌ بودجه‌ دولت‌ تأمین‌ شود. اگر خریدار کم‌ است‌ به‌ کشورهایی‌ مثل‌ آلمان‌ غربی‌ که‌ مقدار زیادی‌ کالا از آنها می‌خریم‌، فشار وارد کنیم‌ که‌ نفت‌ بخرند. وزیر نفت‌ به‌ خاطر پیشنهاد من‌، مبنی‌ بر تشکیل‌ کمیسیونی‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ صحت‌ اظهارات‌ بعضی‌ از کارشناسان‌ در مورد ضرر داشتن‌ استخراج‌ بیش‌ از دو یا سه‌ میلیون‌ بشکه‌ در روز ناراحت‌ بود، که‌ آنها را زیر سئوال‌ برده‌ایم‌.
[آقای‌ رکنی‌] امام‌ جمعه‌ بندر لنگه‌ آمد و هدایایی‌ برای‌ جبهه‌ آورد. از وحدت‌ شیعه‌ و سنی‌ در منطقه‌ راضی‌ است‌. برای‌ ابزار کار صیادان‌ بومی‌، کمک‌ می‌خواست‌. مثل‌ اینکه‌ شیلات‌، خوب‌ کار نمی‌کند. عصر، ملاقاتی‌ با هیأت‌ سوری‌ به‌ ریاست‌ آقای‌ قدوره‌ قائم‌ مقام‌ نخست‌ وزیر و [دکتر سلیم‌ یاسین‌] وزیر اقتصاد سوریه‌ داشتیم‌؛ از ما کمک‌ مالی‌ و تسهیلات‌ در ارسال‌ نفت‌ می‌خواهند؛ درگذشته‌ به‌ خاطر بدحسابی‌، تأخیر پیش‌ آمده‌ است‌.
گروهی‌ از بازاریان‌ اعضای‌ حزب‌ [جمهوری‌ اسلامی‌] و دوستان‌ قدیمی‌ آمدند و از دولتی‌ شدن‌ امور، ابراز نگرانی‌ می‌کردند. گفتم‌ باید نگران‌ عکس‌العمل‌ آن‌ در آینده‌ بود. بازرسان‌ [سازمان‌] بازرسی‌ کل‌ کشور آمدند و راجع‌ به‌ تخلفات‌ مدیران‌ سابق‌ شرکت‌ فرش‌، اسنادی‌ ارائه‌ دادند؛ حرف‌ تازه‌ای‌ نداشتند.
اول‌ شب‌ در دفتر آقای‌ خامنه‌ای‌، راجع‌ به‌ عملیات‌ آینده‌ و حزب‌ و انتخابات‌ مشاوره‌ داشتیم‌. سپس‌ مهندس‌ زاری‌ و همسرش‌ صبور اردوبادی‌ آمدند. همسرش‌ مدعی‌ است‌ که‌ امام‌ زمان‌(عج‌) را زیارت‌ می‌کند و منشی‌ امام‌ زمان‌(عج‌) شده‌ است‌ و پیامی‌ برای‌ امام‌ خمینی‌ دارد؛ گفته‌ بودند از طریق‌ ما ملاقات‌ بگیرد. ظاهرا دچار خیال‌ و واهمه‌ است‌؛ خودش‌ معتقد و مؤمن‌ است‌. شوهرش‌ هم‌ به‌ او ایمان‌ دارد. قرار شد به‌ امام‌ بگوییم‌. اگر صحت‌ داشته‌ باشد، خیلی‌ مهم‌ است‌.

منبع: کارنامه و خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362، نشر معارف انقلاب، خاطره روز 6 بهمن

تاریخ درج مطلب: جمعه، ۶ بهمن، ۱۳۹۶ ۹:۰۸ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات مذهبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *