وقتی ارزشها عوض می شوند روایت خاطرات هم متفاوت می شود!

حمید داودآبادی نویسنده خاطرات دفاع مقدس، ضمن بیان خاطره ای از تجربه کاری اش، به مساله ای مهم و آسیب زا در امر خاطره نگاری اشاره میکند که برای همه پژوهشگران و خوانندگان خاطرات مفید و قابل تامل است:

چند سال پیش، سردبیر مجله ای بودم که کارش انتشار خاطرات و اسناد بکر و منتشر نشده انقلاب اسلامی بود. غالبا با افراد برجسته ای که در سال های قبل از پیروزی انقلاب نقش فعالی داشتند، مصاحبه کرده و منتشر می کردیم. بیشتر سراغ شخصیت های مهم و معروف می رفتیم که خاطرات شان از درجه اهمیت بالایی برخوردار بود.

یک بار سراغ فردی رفتیم که در سال های مبارزه، خاطرات عملیاتی مهمی داشت. مقابل دوربین، با ذوق و شوق فراوان، شروع کرد به تعریف کردن خاطرات خود.

یکی از خاطرات مهم او این بود که:
“در شهرمان، یک نیروی سازمان امنیت شاه (ساواک) فعالیت بسیار شدیدی داشت که مبارزات مردم را رصد می کرد و گزارش می داد. سرانجام یک شب، ما که دو سه جوان بودیم، آن ساواکی را تعقیب کردیم و هنگامی که در خیابان خلوتی بود، حمله ور شدیم و با چاقو او را زدیم.
روز بعد، در محل ولوله ای برپا بود. مردم کنار خیابان جمع شده بودند و می گفتند: “جنازه یک مرد در جوی آب افتاده است.”

طبق روال عادی، مصاحبه با وی را در مجله منتشر کردیم. چند وقت بعد که خدمت ایشان رسیدیم، با دستپاچگی درخواست کرد که در مجله، توضیحی درباره خاطره ایشان بزنیم و بنویسیم: “بعدها متوجه شدیم که آن ساواکی نمرده، زنده مانده و به بیمارستان منتقل شده است.”

ظاهرا دوستان یا آشنایان ایشان از خواندن آن خاطره تعجب کرده و با او برخورد منفی داشتند که درخواست داشت تا بنویسیم “جنازه ای که از شب قبل در جوی آب افتاده بود، در بیمارستان زنده شده و ایشان کسی را نکشته است!”

اگر این جوری پیش برود، خدایی ناکرده چند سال دیگر از بعضی …ها خواهیم شنید:
“من هیچ نقشی در فرماندهی عملیات دفاع مقدس و سد راه برادران بعثی عراقی نداشتم! فقط در آشپزخانه عقبه، پیاز پوست می کندم!”

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۲۷ دی، ۱۳۹۶ ۹:۰۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *