خاطرات شهدا و دفاع مقدس

… سرظهر بود. حاج آقا خودش آمد جلوی در. گفت «شما عقل ندارید دم ظهر در خونه مردم رو می‌زنید؟»

تقی وکیل پور از راویان دفاع مقدس به روایت داستان دستگیری شهید ابراهیم هادی از یک زندانی متهم به قتل که حکم اعدام خورده بود، می پردازد:

امیر ناصر آراسته از فرماندهان ارشد ارتش، مشاهدات مستقیم خود ار عجیب ترین حوادث جنگ ایران و عراق را بیان می کند:

امیر سعیدزاده، جانباز و آزاده اهل تسنن دفاع مقدس، در کتاب خاطرات خود به ماجرای اسارت ملامحمد عظیمی امام جمعه

رسول ملاقلی پور، کاگردان سینما، در زمان جنگ به عنوان عکاس و فیلمبردار در جبهه ها حضور داشته است. ملاقلی پور در برنامه شب خاطره از روزها و شبهای منتهی به آزادسازی خرمشهر می گوید. او با روایتی هنرمندانه از ماجرای عکسبردای از رزمندگان نوجوانی می گوید که از ملاقلی پور خواستند تا از آنها عکس یادگاری بگیرد:

و برای همیشه ترک کرد. هرگز هم سراغ آوینی نرفت تا وقتی فهمید آوینی شهید شده است.

امیر سعیدزاده از اسرا و جانبازان دفاع مقدس در خاطرات خود از ماجرایی می گوید که باعث شد صدام کینه

در مراسم افطاری فرماندهان سپاه که در منزل محسن رضایی برگزار شده، حاج قاسم سلیمانی خاطره ای به نقل از یکی از مسئولان حزب الدعوه عراق بیان میکند که بسیار شنیدنی است:

در بخشی از مستند «قاسم» به ماجرای آزادسازی شهر بوکمال از نیروهای داعشی می پردازد. در این بخش به یادداشتی