شهید مصطفی چمران

در یکی از سفرهایی که به روستا‌ها می‌رفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد، اولین هدیه‌اش به من

چند روز بیشتر از جنگ نگذشته بود که فردی به نام «علی عباس» یکی از سران عملیات سازمان امل به

خاطره‌ای از ایشان به یاد دارم که تا به حال جایی نقل نکرده‌ام. جلسه شورای عالی دفاع بود. من ایشان

یک بچه محل داشتیم به نام ناصر فرج‌الله، ایشان موتور سوار بود، آقای چمران از او خوشش آمده بود. یک

هر ماجرایی می‌تواند دو روایت داشته‌باشد، بالطبع، حضور افراد مختلف می‌تواند این روایت‌ها را متعدد کند. تقریبا هر مذاکره‌ای چنین

وقتی غائله بزرگ کردستان توسط گروهک‌های ‌ضد انقلاب در غرب کشور به اوج رسید، فرمانی از سوی امام رحمهالله علیه

جعفر بریری یکی از محافظان شهید فلاحی: در آبان ماه سال 1359 در سوسنگرد، عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت

طاهره توکلیان، همسر شهید محسن الله داد، از همراهان دکتر مصطفی چمران در لبنان در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی

دو نفر از آقایون این عنایت رو نسبت به من داشتند. یکی چمران، یکی هم مرحوم بهشتی. آقای سید محمد

بعد از انقلاب، زمانی که حکم وزارت دفاع را به او [شهید مصطفی چمران] دادند، عصر، یک ساعت به غروب،