ماجرای نقدها و جلسات خصوصی مرتضی آقاتهرانی با احمدی نژاد؛ از مساله ورود زنان به ورزشگاه تا جریان انحرافی!
آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی مرتضی آقاتهرانی با روزنامه اعتماد است:
به واسطه رفتوآمدهایتان در بدنه دولت هیچوقت به بعضی تخلفات یا انحرافات بعضی اعضای هیات دولت که بعدها علنی شد، پی برده بودید؟
اگر از کسی چیزی را میفهمیدم نقدم را به او میگفتم ولی در بوق و کرنا نمیکردم، نمیرفتم علیه آنها مصاحبه کنم که وزیر این کار را کرد و چرا کرد.
خب ولی از یک جایی به بعد، انتقاد به شخص جواب نمیدهد و باید برای جلوگیری از تکرارش آن را علنی کرد!
این کار به چه درد میخورد؟ باید به خود طرف گفت. با خود آقای احمدینژاد هم همین طور بودم بهطوری که تقریبا ماهی یکبار جلسهای خصوصی با ایشان داشتیم و انتقادها و پیشنهادهایم را مطرح میکردم. حسنها و عیبهای ایشان را به آن اندازه که میدانستم میگفتم و به نظرم کار درستی بود.
برای این حرفها گوش شنوا هم داشتند؟
خب من خیلی دنبال این نبودم که او چه کار میکند. به ایشان هم گفته بودم خیلی دنبال این نیستم که ببینم به این حرفها عمل میکنی یا نه. من وظیفهام گفتن است. بالاخره آدمهای بالغی هستند؛ آدمهای بالغ را نمیشود مثل بچه تاتی تاتی کرد.
اما شخصا دوست داشتم که این مسائل با ایشان مطرح شود. آقایان، طلاب، بزرگان، اساتید، کوچکترها و بزرگترها و حتی عوام مردم اگر چیزی میگفتند به فکر بودم، یادداشت میکردم و وقتی با ایشان جلسه داشتم تند تند ریزش را میگفتم.
دنبال اینکه جواب بگیرم نبودم. فقط میخواستم بگویم بدانید اگر درست است اصلاح کنید اگر نیست که خب نیست. چون کسانی که سیاسی هستند پشت سرشان حرف بیخود خیلی میزنند. هر چه میگویند راست نیست، هر چه میگویند درست نیست. از آن طرف هم ممکن است باشد. مطرح کردن و به گوش مسوولان رساندن، خودش یک وظیفه است.
میگفتند آقای احمدینژاد خیلی نقدپذیر نبود!
واقعیتش این است که برای مثال هروقت در هفته میگفتم نیم ساعت وقت بده تا باهم صحبت کنیم، ایشان دریغ نمیکرد. حتی خاطرم هست در بحث ورزشگاه و ورود خانمها نصف شب من رفتم تهران و ایشان با اینکه مهمان داشت حاضر شد تا ساعت یک و دو نصف شب به من وقت بدهد تا باهم بحث کنیم.
یعنی اینقدر مخالف حضور بانوان در ورزشگاهها بودید که شبانه به تهران آمدید؟!
اشکال داشت به نظر من؛ از لحاظ فقهی کار درستی نیست. نظر فقها همه همین بود. برای ایشان مطرح کردم. ایشان چنین میدانهایی را در اختیار ما قرار میداد تا حرفهایمان را راحت بیان کنیم.
شما از ماجرای انحراف در دولت آقای احمدینژاد که بعدها محوریت آن به آقای مشایی نسبت داده شد هم اطلاعی داشتید؟ اصلا هیچوقت متوجه این انحراف شده بودید؟
اینکه آقای مشایی و جریان منتسب به ایشان انحراف داشت یا نداشت باید آمد نشست بررسی کرد چون بعضی ایرادات وجود دارد. اما آنچه بیشتر مد نظر بنده بود، این بود که آقای احمدینژاد رییسجمهور ما است و ما تلاش کردیم و دوست داشتیم ایشان سرکار بیاید پس نقد اصلی برای هر انحرافی در دولت، متوجه آقای احمدینژاد بود. به خود ایشان هم این نقد را میگفتم؛ در بوق و کرنا نمیکردم، به خودش میگفتم و اثرش هم بیشتر بود. اگر انحرافی در دولت بود شخص رییسجمهور باید رفع و کنترل کند.
اگر آقای مشایی انحرافی داشت خب داشت مگر در کشور همه درست میروند بعضیها منحرف هستند خب باشند. اما اگر رییسجمهور هم همان حرف را بزند و تایید کند یا بگوید من همانم یا او من است، خب باید پاسخگو باشد. برای همین میرفتم سراغ ایشان و نقدها را به خودش میگفتم.
به نظرتان این نقدها هیچوقت نتیجهای داشت؟ چون هنوز هم علاقه قلبی آقای احمدینژاد به آقای مشایی و مسیر قبلی پابرجاست!
نمیدانم؛ ولی وقتی که ما دیدیم که داستان این طور شد، بعد از ماجرای خانهنشینی و اینها، رفت و آمدمان با ایشان قطع شد.
منبع: روزنامه اعتماد، شماره 3857، سه شنبه 1396/4/27