آیا مجلس خبرگان رهبری بازیچه هاشمی بود؟
اولین مجلس خبرگان رهبری تنها مجلسی است که دو بار صلاحیت دو نفر را برای رهبری پس از امام تشخیص داد؛ انتخاب اولش مطرود و بعدها حصر شد و انتخاب دومش 28 سال است که مقام رهبری را در اختیار دارد.
برخی اصرار دارند که انتخاب اول این مجلس، یعنی آیتالله منتظری از همان ابتدای انتخاب، و حتی پیش از آن، سادهلوحیِ آشکاری داشته است.
برخی از میان زندگی آیتالله خاطراتی جمع میکنند و تا جایی پیش میروند که سادهلوحی او را به طنز و تمسخر تبدیل کنند.
به شهادت بسیاری از اهالی مبارزه با رژیم شاه، آقای منتظری از اصلیترین شخصیتهای مبارزات انقلاب پس از امام خمینی بود و به روایت صادق طباطبایی، پیش از انقلاب نیز آقای بهشتی در گفتگو با امام موسی صدر با وجود مخالفت صدر، آیتالله منتظری را بهعنوان جایگزین بعد از امام میشناخت. آیتالله منتظری پس از پیروزی انقلاب نیز مسوولیتهای متعددی با نظر امام داشت اما مهمترین اتفاق درباره او انتخابش بهعنوان رهبر ِ پس از امام در مجلس خبرگان بود.
اگر این روایتهای مبتذلشده از سادهلوحی آیتالله منتظری را بپذیریم، امام، مسئولان کشور و نمایندگان مجلس خبرگان باید پاسخگوی فاجعه انتخاب چنین فردی برای رهبری پس از امام باشند.
صاحبان این دیدگاه وقتی به این تناقض میرسند پروندهای برای هاشمی رفسنجانی میگشایند و فضایی را تصویر میکنند که در آن هاشمی بازیگردان و صحنهگردان انتخاب آیتالله منتظری برای رهبری پس از امام است.
حتی میگویند امام هم در برابر کار انجامشده قرار گرفته و بیخبر بوده است؛ درحالیکه بار اول در تیرماه 64 بحث رهبر آینده و بحث آیتالله منتظری در اجلاسیه خبرگان مطرح شده و چهار ماه بعد در اجلاسیه آبانماه 64 این موضوع به تصویب رسیده است. اگر بگوییم امام در این چهار ماه به طور کلی از این ماجرا خبردار نشده باید پاسخگوی مسایل زیادی درباره اطلاع امام از امور کشور باشیم.
در کتاب سنجه انصاف، نوشته ریشهری وزیر وقت اطلاعات از قول آیتالله محمدی گیلانی آمده که او 25 تیر 64 یک روز قبل از مطرح شدن بحث رهبری آقای منتظری، امام را در جریان گذاشته و امام هم مخالف بوده و به او گفته به هاشمی پیام بدهد که برای ملاقات نزد امام برود. اما موضوع وقتی جالب میشود که بدانیم محمدی گیلانی در آستانه اجلاسیه آبانماه یعنی چهارماه بعد به دیدار امام رفته است. علاوه بر آنکه در خاطرات هاشمی، جزییات گفتگویش با محمدی گیلانی در آبان آمده، محمدی گیلانی نیز در نقل خاطره نکاتی را میگوید که کاملا واضح است که ماجرا مربوط به آبان است. محمدی گیلانی گفته است که آن زمان اعلام شده بود امام تا 15روز وقت ملاقات نمیدهد. بر اساس صحیفه این موضوعِ عدم ملاقات و عدم سخنرانی امام مربوط به آبانماه است. او اشاره به نبودن احمد خمینی در آن ایام میکند که این نیز مربوط به مسافرت احمد خمینی در آبان است؛ درحالیکه در تیرماه چنین ویژگیهایی وجود ندارد. 25 تیر که تاریخ ملاقات محمدی گیلانی با امام ذکر شده روزی است که امام اتفاقا در جمع اعضای مجلس خبرگان که محمدی گیلانی نیز عضو آن بوده سخنرانی کرده پس چگونه است که محمدی گیلانی میگوید امام تا 15روز وقت ملاقات نداشت و او با برگهای که در آن تاکید کرده کار واجب دارد توانسته به ملاقات امام برود؟ پس ملاقات محمدی گیلانی با امام مربوط به آبان ماه است. اما اگر بنا باشد سناریوی اینکه امام در عمل انجامشده قرار گرفته، درست شود، باید تاریخ این خاطره به تیر 64 ارجاع داده شود یا اینکه بپذیریم در تمام این چهارماه امام از مسایلی که درباره رهبر آینده مطرح بوده بیخبر بوده است! ممکن است این یک خطای سهوی از سوی محمدی گیلانی یا ریشهری باشد اما خطای بسیار تاثیرگذاری در نتیجه ماجراست که در یک متن مهم آمده است.
نکته آخر اینکه آیا مخاطب از خود نمیپرسد، با این طرز نگاه، خبرگانی که به این راحتی بازیچه دست هاشمی میشوند چه اعتمادی به تصمیمهای دیگرشان از جمله انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری است؟
برخی برای استفادههای روزمره، شاخههایی را میبُرند که خود نیز روی آن نشستهاند.
این روزها که این پرونده دوباره گشوده شده، فرصت مغتنمی است و باید فراز و فرود زندگی آیتالله را دوباره بازخوانی کرد و نگرانیها و تذکرهای او درباره مسایل مهم دههی شصت را به بوته نقد گذاشت و دید کدامیک منطبق با واقعیتهای تاریخی و دوراندیشانه بوده و کدامیک بر اساس تفسیر اشتباه و سادهاندیشانه.
منابع:
– خاطرات صادق طباطبایی
– منبع سخنان محمدی گیلانی، چاپ هشتم کتاب سنجه انصاف است که در شناسنامه آن درج شده: «با حمایت نهاد کتابخانههای عمومی کشور ویژه مسابقات فرهنگی سال 1391»
منبع: کانال تلگرام جعفر شیرعلی نیا، @jafarshiralinia