خاطرات زیباکلام از زن و زندگی؛ اعتماد همسرم ترک برداشته است!
در بخش اول گفتگوی روزنامه شهروند با صادق زیباکلام به خاطرات دوران تحصیل و پیش از انقلاب پرداخته شد. در بخش دوم و پایانی به روزگار پس از انقلاب و دوران کنونی این استاد باسابقه و جنجالی علوم سیاسی دانشگاه تهران پرداخته است. بهناز مقدسی خبرنگار شهروند در این باره می نویسد: جذابترین بخش از زندگی سلبریتیها چه در عالم هنر و ورزش و چه در عالم سیاست زندگی خصوصی آنها است. زندگی خصوصی صادق زیباکلام هم از این قاعده مستثنی نیست و با همه اینها در کارنامه نیمقرن فعالیتهای سیاسیاش که او را تبدیل به یک چهره کرد، کمتر کسی به زندگی شخصی او پرداخته شده است؛ اینکه خط فکری او و همسرش چقدر شبیه به هم است یا اینکه آقای زیباکلام چقدر فیلم میبیند و اصلا آنقدر که درباره فوتبال و سینما اظهار نظر میکند، ورزشدوست یا فیلمباز هست یا نه؟! در بخش دوم مصاحبه با این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی صمیمانه و خودمانیتر گفتوگو کردیم.
آقای زیباکلام دوران کودکی و جوانی هر انسانی بخش مهمی از زندگی او را تشکیل میدهد. به همین دلیل بخش نخست گفتوگو را با این دوران زندگیتان شروع کردم؛ اما حالا بعد از سالها فعالیتهای سیاسی شما از قبل تا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میخواهم از زندگی امروزتان بگویید.
زندگی میکنم مثل همه مردم (باخنده) اما یک وعدهای که به خودم دادهام این است که بعد از بازنشستگی از تدریس و دنیای سیاست به سراغ چیزهایی بروم که دوست دارم؛ مثل خواندن رمان و شعر، دیدن فیلم و رفتن به سینما. یا حتی وقت گذاشتن بیشتر برای خانواده و نوههایم. در واقع یک مقدار برای چیزهایی که خودم دوست دارم، زندگی کنم؛ نه به خاطر چیزهایی که در این سالها خودم را موظف به انجامشان دانستهام.
شما یکی از فعالان سیاسی در همه دوران زندگیتان بودید، چه آن زمان که عقایدتان را با اعلامیه به دست مردم میرساندید چه الان که با پیشرفت علم در دنیای اینترنت فعالیت میکنید. این روزها شبکههای اجتماعی چقدر در زندگی صادق زیبا کلام نقش دارد؟
واقعیت این است که در چند سال اخیر پدیده اینترنت و شبکههای اجتماعی وارد زندگی همه ما شده است. حالا دیگران را نمیدانم اما من خیلی از وقتی که در شبکههای اجتماعی میگذرانم، خوشحال نیستم؛ چون ترجیح میدهم وقتم را به مطالعه و نوشتن بگذرانم. در عین حال بعضی وقتها هم فکر میکنم شبکههای اجتماعی هم مثل نوشتن است. به جای اینکه حالا مقالهای بنویسم، میتوانم همان را در اینترنت بنویسم تا بازدیدکنندگان خودش را داشته باشد.
شبکههای اجتماعی در زندگی اغلب مردم نفوذ کرده است و خیلیها زمان زیادی را صرف این فضای مجازی میکنند . شما چقدر وقتتان را صرف اینستاگرام و توییتر میکنید؟
تقریبا من هر روز یک پست روی صفحه اینستاگرامم میگذارم و اغلب هم این پستها سیاسی هستند. هفتهای ٢ تا ٣ بار در اکانت توییترم موضوعی را توییت میکنم.
برای کتابخواندن هم وقت میگذارید؟
متاسفانه الان مدتها است که وقت زیادی برای کتابخواندن پیدا نمیکنم؛ اما روزنامهها را هر روز میخوانم.
کدام روزنامهها را بیشتر میخوانید؟
نمیتوانم بگویم یک روزنامه را میخوانم و یک روزنامه را نمیخوانم؛ در واقع من به همه مطبوعات نگاهی میاندازم.
چه صفحاتی در روزنامهها برای شما مهمتر است؟ منظورم این است که چه حوزهای را بیشتر مطالعه میکنید؟
صفحات مربوط به گزارشهای محیط زیست، فرهنگی و مسائل اجتماعی؛ اما به هیچ وجه صفحه سیاسی روزنامهها را نمیخوانم.
حوزه اصلی فعالیت شما در زمینه مسائل سیاسی است؛ جالب است که این صفحهها را نمیخوانید! دلیلش چیست؟
راستش به نظر من در صفحه سیاسی روزنامههای الان موضوع و تحلیل دندانگیری وجود ندارد که برای من جالب باشد!
از گزارشهایی که در روزنامهها میخوانید، در جایی از تحلیلها یا مقالاتتان استفاده هم میکنید یا سوژهاش را برمیدارید؟
بله؛ از بعضی از گزارشها برای نوشتن پستهای اینستاگرامم استفاده میکنم؛ مثلا همین چند وقت پیش جنگلهای گلستان آتش گرفته بودند و روزنامه نوشته بود که با بیل و شن حریق را خاموش کرده بودند! یعنی همچنان خبری از هلیکوپتر آبپاش و وسایل پیشرفته وجود ندارد!
روزنامه ها را از روی دکهها میخرید یا مثل خیلیهای دیگر از روی سایت میخوانید؟
روزنامه شرق را میخرم و یکسری از روزنامهها مثل شهروند، سازندگی، ایران و خراسان برایم ارسال میشوند؛ مابقی را هم در اینترنت میبینم.
آقای زیباکلام شما استاد دانشگاه علوم سیاسی هستید و انتظار میرود که بیشتر تمرکزتان در تحلیل مسائل سیاسی باشد؛ اما بعضا دیده می شود که به حوزههای دیگر مثل حوزه فرهنگی، سینما و تلویزیون هم سرک میکشید. چقدر فیلم و سریال و برنامههای تلویزیونی را میبینید؟
باید اعتراف کنم اصلا تلویزیون نمیبینم؛ چه برنامههای صداوسیما و چه شبکههای فارسیزبان ماهواره.
بنابراین ارتباط شما با رسانههای تصویری قطع است؟!
من رادیو را ترجیح میدهم. از دوران دانشجویی که در انگلستان بودم رادیو بیبیسی ۴ را گوش میدادم. از همان زمان این رادیو خیلی برای من مهم بود و یادم است که یک رادیو کوچک داشتم که دوستانم به شوخی میگفتند رادیو صادق به بیبیسی ۴ لحیم شده! (باخنده).
بیبیسی ۴ انگلیس چه برنامههایی پخش میکند که این همه سال شنونده پر و پا قرصش هستید؟
رادیو ۴ ساز و آواز ندارد و برنامههایش اخبار، نمایشنامه و تحلیلهای سیاسی، تاریخی و اجتماعی است؛ بنابراین در بین حجم زیادی از رسانههای صوتی و تصویری تنها ارتباطم با این دنیا فقط همین شبکه رادیویی است البته بعضی مواقع هم بیبیسی جهانی را گوش میدهم.
از داخل ایران میتوان به موج این رادیو دسترسی داشت؟
بله؛ یکی از مواهب اینترنت دسترسی به همین شبکه رادیویی است.
سینما هم نمیروید؟
متاسفانه خیر؛ چون زندگی من در کارهایی مثل نوشتن خلاصه شده است.
با اتوبوس های قالیباف رفت و آمد میکنم
در تمام این سالها مردم چهره شما را در حال فعالیتهای سیاسی، تدریس، مناظره و تحلیل مسائل سیاسی دیدهاند؛ اما قطعا به غیر از این چهره از زندگی حرفهایتان تفریح هم داشتهاید، تفریح مورد علاقه شما چیست؟
لذت بخشترین تفریح برای من احساسی است که بعد از ٢ ساعت دویدن پیدا میکنم.
چه زمانی فرصت ورزش و دویدن پیدا میکنید؟
خانه من در سعادتآباد است و قبلا مسیر خانهمان تا دانشگاه تهران را از کنار بزرگراه چمران میدویدم؛ اما الان به خاطر تغییر اتوبان چمران و لاین راست گرد به سمت اتوبان حکیم این مسیر جایی برای پیادهروی ندارد. بنابراین میروم پل مدیریت و آنجا سوار بیآرتیهای جناب آقای قالیباف شده و پل گیشا پیاده میشوم و از آنجا پیاده میروم به سمت پارک لاله و چند دور میزنم؛ بعد دوباره به دانشگاه میروم.
یعنی برای رفتن به دانشگاه از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنید؟
هم برای رفتن و هم برای برگشتن از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم و به ندرت از خودرو شخصیام استفاده میکنم.
خودروتان چیست؟
فرزندانم ازدواج کردهاند و به خانه خودشان رفتهاند و الان فقط دخترم لیلا که هنوز ازدواج نکرده با ما زندگی میکند، بنابراین الان ٢ تا خودرو داریم. لیلا پژو ٢٠۶ دارد و همسرم هم هیوندا.
آقای زیباکلام! چون روحیه تحلیلگر و ریزبین شما را نسبت به مسائل مختلف میدانم، برای من سوال است که در زمان دویدن ذهنتان را از تحلیل و درگیریهای روز خالی میکنید یا هنگام دویدن باز هم این افکار با شما میدود؟
راستش خیلی وقتها هنگام دویدن فکرهایی به ذهنم میرسد و بعضا اگر نکته جالبی باشد، میایستم و در موبایلم یادداشت میکنم تا یادم نرود و دوباره به دویدن ادامه میدهم! (باخنده)
شما یکی از کسانی بودید که معتقد بود تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی نتیجه خوبی نمیگیرد، اما واقعیت این است که اگر چه تیم ایران راهی مرحله بعد بازیها نشد اما نتیجه بدی هم نگرفت. اساسا فوتبالدوست هستید یا نه؟
راستش نه! فقط دوران جوانی که در انگلیس بودم، طرفدار تیم لیورپول و منچستر یونایتد بودم. معتقدم ما ایرانیها نژادپرست هستیم و برد در فوتبال یکجورهایی به این تنور نژادپرستی میدمد. به نظر من نباید چیزهایی که باعث پررنگ شدن این حس نژادپرستی میشود، تقویت شود! نژادپرستی یک خصیصه فرهنگی منفی در همه دنیاست و چون برد در بازی فوتبال برای ما باعث دامن زدن به این رفتار میشود من هیچوقت دوست نداشتم تیم ملی فوتبال ایران برنده شود! البته در این بازیهای اخیر در روسیه یک پدیده دیگری هم به وجود آمد، یعنی احساس میکردم فوتبال برای مردم ابزاری شده تا مغایر بودن و ناراحتیشان از وضعیت فعلی کشور را نشان دهند، بنابراین اساسا خیلیها با طرفداری از فوتبال میخواستند بگویند فوتبال برای ماست و ربطی به حکومت ندارد. شاید این را برخی از مسئولان هم فهمیده بودند که حتی پیروزی در فوتبال را به پیروزی سیاسی هم نسبت دادند و میگفتند پیروزی در فوتبال پیروزی نظام است.
آقای زیباکلام یکی از کارهایی که شما همواره انجام میدهید مناظره با اصولگرایان و تندروهاست. روحیهتان برای شرکت در جلساتی که در واقع به نوعی بحث و جدل تلقی میشود، چطور است؟ در مناظره چقدر جنبه نقد و انتقاد دارید؟
در مجموع من آدم سلیمالنفسی هستم. در این ٢۵ سالی که عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران هستم، به هر حال در اساتید هم مثل همه انسانهای دیگر روحیه حسادت و رقابت وجود دارد، اما شاید باور نکنید که من در تمام این دوران تلاشی برای گرفتن پایاننامه دانشجویان و گرفتن کلاسهای دکترا نداشتم. در مناظرهها هم برای خودم تکلیف میدانم که احترام طرف مقابلم را نگه دارم. حالا چه آن طرف مناظره یک سلطنتطلب باشد و چه اصولگرای تندرو. معتقدم در مناظره جدا از عقیدهای که از آن دفاع میکنم نحوه بحث کردن و رفتار با طرف مقابل خیلی مهم است.
آقای زیباکلام! برادر شما آقای سعید زیباکلام یکی از کسانی است که عقیده و دیدگاهش در مسائل سیاسی درست در نقطه مقابل شما قرار دارد. با برادرتان رفتوآمد دارید؟
متاسفانه باید بگویم ما هیچ رابطهای با هم نداریم. هر از گاهی ممکن است در خانه مادرم یکدیگر را ببینیم ولی خب، ایشان معمولا زمانی به آنجا میروند که من نیستم. متقابلا من هم وقتی میخواهم پیش مادرم بروم، میپرسم که سعید هست یا نیست؟! با اینحال تساهلی که من نسبت به اصولگرایان تندرو داشتم در مورد ایشان هم صدق میکند ولی الان مدتهاست که احساس میکنم او اینطوری راحت تر است، بنابراین سعی نمیکنم خودم را به او تحمیل کنم.
البته در یک سال اخیر مواضع سیاسی برادرتان تعدیل و ظاهرا انتقادهایشان کمتر شده است. آیا این تعدیل موضع متاثر از مواضع شما بوده است؟
نه، به هیچوجه ارتباطی به من ندارد، چون اصلا ما با هم همکلام نمیشویم، اما به هر حال او از سال ٨۴ به بعد، به آقای احمدینژاد تمایل پیدا کرد، اما برخلاف خیلی از کسانی که در ٨ سال ریاستجمهوریاش به او نزدیک شدند، اما بعد از ٩٢ ترجیح دادند احمدینژاد را نشناسند، سعید همچنان در کنار او ماند و از افکار، عقاید و عملکردش دفاع کرد و میکند.
اعتماد همسرم ترک برداشته است
آقای زیباکلام! همسرتان هم اهل سیاست و تحلیل مسائل سیاسی است؟
همسر من فوقالعاده مذهبی و متدین است. حالا نه اینکه من بیدین باشم اما قطعا میزان تدینم به پای او نمیرسد، اما ایشان هم مثل خیلیهای دیگر که طرفدار نظام و جمهوری اسلامی بودند به تدریج آن اعتباری که برخی از مسئولان برایش داشتند، از بین رفته است.
دیدگاههای شما روی نظر همسرتان تاثیر گذاشته است؟
نمیدانم! اگر هم بوده غیرمستقیم بوده! اما یک چیزی که میدانم خیلی باعث دلخوریاش میشود، پروندههایی است که علیه من تشکیل میشود. آخریاش هم پروندهای بود که درخصوص زلزلهزدهها علیه من تشکیل شد. او از نزدیک شاهد است که من از جیب خودم هزینه میکنم تا به مناطق زلزلهزده کرمانشاه بروم و یک ریال از کمکهای مردمی برای خودم هزینه نکردهام؛ بعد وقتی من به خاطر این پولها احضار شدم همسرم خیلی ناراحت شد، بنابراین میخواهم بگویم اتفاقات اینچنینی باعث شد اعتمادش به نظام تَرَک بردارد.
صحبت از کمکهای مردمی برای زلزلهزدهها شد. یادم است آن موقع چیزی نزدیک به یک میلیارد از طرف مردم به حساب شما واریز شده بود و در مصاحبهای که با روزنامه ما داشتید هم بیان کردید که قرار است یک روستا را بازسازی کنید. چند ماه دیگر سالگرد زلزله است؛ میخواهم بدانم وعده شما چقدر عملی شده است؟
ببینید! ما روستای سراب ذهاب قادری که مرکزیت دارد و روستاهای اطرافش هم میتوانند از امکاناتش استفاده کنند را انتخاب کردیم. قرار است در این روستا کارهای بزرگ با معیارهای توسعه پایدار انجام دهیم؛ مثل تصفیه آب، تامین برق خورشیدی و ایجاد ساختمانی برای کلاسهای آموزشی و فرهنگی. ما در حال حاضر با بنیاد مسکن همکاری میکنیم و تا زمانی که خانههای روستایی ساخته نشود، عملا کار ما نمیتواند شروع شود. با این حال در شرایط کنونی به دلیل بالا رفتن قیمت دلار و تاثیرش روی قیمت مصالح ساختمانی، روند ساختوساز متوقف شده است، بنابراین زمانی که بنیاد مسکن کارش تمام شود آنوقت کار ما شروع خواهد شد.
آقای زیباکلام! در این گفتوگو از بیشتر کارها و دلمشغولیهایتان صحبت کردیم. بنابراین عمر حرفهای و کاری شما حدود نیم قرن سن و سال دارد؛ در اردیبهشتماه خبر از بازنشستگی اجباری شما آمد؛ نامهای که ظاهرا شما به آن اعتراض کردید. بالاخره شما بازنشست میشوید یا نه؟
چون سن من ٧٠ سال است، دانشگاه تهران من را بازنشسته کرد اما تبصرهای برای استادتمامهای دانشگاه تهران وجود دارد مبنی بر اینکه اگر دانشگاه به این استادها نیاز داشته باشد اگر ٧٠ ساله هم باشند بازنشست نمیشوند، اما بدون استعلام از دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران نامه بازنشستگی من را میزند. موعد این بازنشستگی از ترم آینده یعنی مهرماه است، اما بعد از اعتراض من، رئیس دانشگاه تهران و وزیر علوم گفتند که شما بازنشست نشدهاید، درحالی که نامه رسمیاش برای من آمده بود! الان خودم هم دقیقا نمیدانم مهرماه بازنشسته خواهم شد یا نه! (با خنده)