خاطره روزی که امام موسی صدر با کودکی هم بازی شد؛ “چهار دست و پا روی زمین میرفتیم و بازی میکردیم”
دکتر محمدعلی رجال، از عموزاده های امام صدر در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر خاطرهای از دوران کودکیاش بازگو کرده است که در ادامه میخوانید.
«من از بچگی عاشق ماشین و مکانیک بودم. یادم میآید وقتی ۱۲ یا ۱۳ سال سن داشتم زمانی بود که ماشین شورلت مدل ۵۵ به بازار آمده بود و من آن را مدل قرار دادم و یک ماشین چوبی شبیه آن ولی به اندازه ۷۰ سانتی متر ساخته بودم و خیلی روی آن کار کرده بودم. حتی با چرخاندن فرمان چرخهای جلوی ماشین میچرخیدند. روی بوق و چراغ و شیشه و تک تک اجزای ماشین کار کرده بودم.
یک شب امام موسی صدر به منزل ما تشریف آوردند. این طور که یادم میآید حدود ۳۰ یا ۴۰ نفر دور اتاق نشسته بودند. ایشان از در که وارد شدند با همه سلام علیک کردند و مثل همه با من هم سلام علیک کردند. بعد از اینکه با همه سلام و احوالپرسی کردند و احترام همه را حفظ کردند، از من پرسیدند علی جان حالت چطور است؟ چه کارهایی کردی؟ چیزی درست کردی؟ گفتم یک ماشین درست کردم و ایشان گفتند برو بیار.
من رفتم این ماشین را آوردم و توضیح دادم که بوق میزند، چراغش روشن میشود، فرمانش میچرخد. … و این برایم جالب و فراموش نشدنی بود که همراه با من که چهار دست و پا روی زمین میرفتم و ماشین را روی زمین میکشیدم چهار دست و پا کف اتاق حرکت میکردند و من را تشویق میکردند.
من هر چه بزرگتر شدم بیشتر میفهمیدم که یک آدم چقدر باید بزرگ باشد که از آن اوج شخصیت با یک کودک مثل کودک رفتار کند. یعنی ایشان تمام کمالات شخصیتی آدم را از اوج تا پائینترین نقطه داشتند. میدانستند که با هر کس چگونه رفتار کنند. میتوانستند بالای مجلس بنشینند و با بقیه حرف بزنند به من هم بگویند بازیات را بکن، اما ایشان من را رها نکردند، در چند دقیقه این درس را به من دادند، و بعد سرجایشان نشستند و با بقیه صحبت کردند. این اخلاقها نایاب است.»
منبع: پایگاه موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر