رادیوایزوتوپهای یواشکی!
احمدپورنجاتی نوشت: سال ۵۱ که وارد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران شدم، طبق یک روال معمول برای حضور در بخشهای عملی برخی واحدهای درسی دوره علوم پایه (سالن تشریح، آزمایشگاه بیوفیزیک و بیوشیمی، تشریح مقایسه ای در آزمایشگاه دانشکده دامپزشکی و…) دانشجویان را به ترتیب حروف الفبا به گروههای هفت نفره تقسیم می کردند که در این واحدهای عملی با هم کار کنند.
من تنها پسر در گروهی بودم که شش نفر دیگر، همه دختر بودند. یادتان باشد دارم از سال ۵۱ حرف میزنم و آزادی و اختیار انتخاب نوع پوشش.
در میان دانشکدههای دانشگاه تهران دو دانشکده «دندانپزشکی» و «هنرهای زیبا» از نظر جلوههای بصری لباس دانشجویان به ویژه دختران، وضعیتی خاص و برجستهتر داشت. خلاصه، من پسری ۱۸ ساله و اندکی خجول و با تربیت و باورهای دینی و مبادی آداب آن، سالها با شش دخترخانم در یک گروه معاشرت داشتم که نمونه آرایش و لباسهای مد روزشان را کسانی که دوران پیش از انقلاب را دیدهاند، یادشان میآید.
در همه آن دوره معاشرت و رفاقت مختلط دانشجویی و درسی، به یاد ندارم که عرش اخلاقی و احساسی و عاطفی و حتی اعتقادی من، لرزیده باشد یا از آسمان به زمین افتاده باشد و مفسدهای از این همجوشی دانشجویی و درسی و کاری رخ داده باشد. جالب است که دو تن از دختران هم دوره من، هردو شهرستانی اما یکی با روسری و دیگری بیحجاب، به تدریج و به انتخاب خودشان، هریک الگویی متفاوت با گذشته خویش را برگزیدند. آنیکی، روسری را برداشت و آن دیگری حجاب را برگزید. نام نمیبرم.
حق انتخاب «سبک زندگی» در یک فضای آزاد و البته برخوردار از امکانات لازم برای آگاهیافزایی انسانها، همواره بیش از الگوهای دستوری و اجباری -خواه در منع یا الزام شهروندان- میتواند به نوعی تعادل پایدار اخلاقی و رواداری سازنده و پاکیزگی غیرمتظاهرانه و نفاقآلود جامعه کمک کند.
در چنین فضایی، هرکس بیواهمه یا احساس معذببودن، انتخاب خودش را میکند و باورهای خودش را پاس میدارد.
سکه قلب کشف حجاب «زورکی» یا الزام به آن، روی دیگری دارد که در قالبهای«یواشکی» یا بزن دررو، خودنمایی خواهد کرد.
چنین وضعیتی برای مردمان یک کشور رنگینکمان فرهنگی، حکم تزریق مواد رادیو ایزوتوپ را دارد که در شیمیدرمانی، کل کالبد را رنجور و ناتوان میکند.
منبع: کانال تلگرام حسین دهباشی، خشت خام