روایتی از ارتباط صدام با یک پسربچه منجم

وفیق السامرایی، رئیس وقت بخش ایران در اداره استخبارات (اطلاعات) عراق: پس از پایان جنگ  با ایران “صدام عادت کرده بود که پیوسته به منطقه «حویجه» از توابع استان «کرکوک» (تامیم) یا به یکی از کاخ هایش واقع در «کوه مکحول» بین تکریت و موصل رفت و آمد نماید. این کوه مشرف بر دشت های گسترده ای در پیچ و خم های رود دجله می باشد. صدام چندین روز را به رقص و پایکوبی و آواز و این گونه اعمال در این کاخ سپری می نمود. در آغاز سال 1990، پسر بچه 12 ساله ای را نزد صدام آوردند و به او گفته شد که این پسر بچه می تواند آینده را پیش بینی کند. وی فرزند یک خانواده فقیر از عشیره عرب زبان «العبید» می باشد. در آن لحظه هیچ کس نمی توانست تصور کند که این پسر بچه بی گناه، صدام را به اقدامی که موجبات ویرانی عراق و دیگر کشور ها فراهم خواهد نمود، تشویق خواهد کرد. هیچ کس نمی توانست از آنچه که این کودک به صدام می گوید مطلع گردد “مگر شخصی که رابطه تنگا تنگ و نزدیکی با خویشان این کودک داشت و توانست برخی از مسائلی را که در این جلسه مطرح گردید برای من نقل نماید. مدرسه ابتدایی که این کودک در آن  درس می خواند، با مشاهده توانمندی فوق العاده او در محاسبات ریاضی در سطح اعداد بزرگ و همچنین انجام عملیات ضرب و تقسیم در مدت زمانی بسیار کوتاه و با اعداد صدگان و ده هزارگان متعجب و غافلگیر شد. در دهه 1960 یعنی بیش از 30 سال پیش نیز موارد مشابهی در عراق مشاهده شده بود. از ماه آوریل 1990 صدام حداقل ماهی دو بار این کودک را نزد خود فرا می خواند. و یا هر دفعه که به «ملحون»  و یا «حویجه» می رفت محافظان صدام کودک را می آوردند.

صدام

این کودک به صدام می گفت که از فاصله ای دور صدای نیرومندی را می شنود که به او می گوید: جنگ بزرگی در اطراف عراق روی خواهد داد که چهار گوشه زمین را به لرزه در خواهد آورد. تعداد زیادی از افراد کشته خواهند شد. در جریان آن نام صدام آنچنان بالا خواهد گرفت که در جهان طنین افکن شود. رهبران کشورها در این جنگ فرار می کنند و عراق ثروتمند ترین کشور جهان خواهد شد. به گونه ای که زمین های خشک، به دشت هایی سبز و کوه ها به باغ هایی برتر از باغ های بهشت تبدیل خواهند شد. کاخی برای صدام بنا خواهد شد که به مدت صدها سال، زیارتگاه جهانگردان خواهد بود. دانشگاهی بزرگ و ساعتی عظیم احداث می شود که موجودات زنده پیدا و ناپیدا در پیرامون، از آن حفاظت خواهند نمود. وضعیت مالی خانواده این کودک از فقر و نداری به توانگری قابل توجیهی تبدیل گردید یک خودروی مرسدس بنز آخرین سیستم نیز به اتفاق دو نفر از عناصر امنیتی ویژه یکی به عنوان راننده و دیگری به عنوان همراه برای رفت و آمد های این کودک اختصاص پیدا کرد.

منبع: ویرانی دروازه شرقی، وفیق السامرایی، عدنان قارونی، مرکز اسناد دفاع مقدس، سال 1388، ص 420 و 421

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۱۸ آبان، ۱۳۹۵ ۷:۰۲ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *