روایتی از انشعابات فراوان احزاب؛ از حزب جمهوری اسلامی تا حزب اعتماد ملی!
حزب جمهوری اسلامی. این حزب با حضور افراد سرشناس و طراز اول تشکیل شد ولی در کمتر از یکسال از درون به سه گروه تقسیم شدند. یک گروه که در آن زمان به خط امامیها معروف بودند مثل آقایان بهشتی، موسوی و… یک بخشی هم طیف موتلفه که آن موقع هنوز ثبت نشده بود و در درون حزب جمهوری اسلامی فعالیت میکرد و بخش دیگر آقای جاسبی، ولایتی و تحصیلکردههای خارج بودند. در زمانی که آقای خامنهای دبیر کل حزب بود خدمت ایشان رسیدم، گفتم این چه حزبی است که دو گروه عضو آن آنقدر از هم بد میگویند که گویی با هم دشمن هستند؟ در ابتدا آقای موسوی دبیر اجرایی بود، بعد رسید به آقای جاسبی، بعد از آقای جاسبی آقای بادامچیان دبیر شد. اختلافات به جایی رسید که احساس شد دامن این اختلافات شاید به انتخابات هم برسد و تاثیرگذار باشد. لذا امام فرمود که حزب جمهوری اسلامی باید منحل شود. آقای هاشمی خدمت امام رفت و گفت شما دستور انحلال حزب را ندهید، ما خودمان حزب را تعطیل میکنیم که تعطیل هم شد. جامعه روحانیت مبارز تهران یک نمونه بارز دیگر همین مساله است. در این جامعه افراد بزرگی بودند، مثل آیتا… مهدوی کنی، شاه آبادی، انواری، موسوی خوئینیها، کروبی و… . یک دفعه اختلافات زیادی در بین آنها ایجاد شد، خدمت امام رفتند و اعلام کردند که دیگر نمیتوانیم با هم کار کنیم و از هم جدا شدند. یک بخشی شد مجمع روحانیون و یک بخش شد جامعه روحانیت. یک روز آقای کروبی با همین مجمع روحانیون اختلاف پیدا کرد و رفت حزب اعتماد ملی را تاسیس کرد و نمونههای زیاد دیگر. این پیشامدها باعث میشود که احزاب قدرتمند جلو نروند، به نظر من که 8 سال ریاست خانه احزاب را بر عهده داشتم و تقریبا مورد قبول همه طیفهای سیاسی بودم، تنها عیب ما خودخواهی است.
راوی: سید حسین موسوی تبریزی
منبع: در گفتگو با روزنامه آرمان، شماره 3382، چهارشنبه 1396/5/11