روایت برادر امام موسی صدر از واقعه کشتار مردم در مسجد گوهرشاد

علی صدر در مصاحبه با گروه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر خاطراتی از ۲۱ تیر ۱۳۱۴، واقعهٔ کشتار مردم در مسجد گوهرشاد و رفتن آیت الله صدر به قم نقل کرده است. بخشی از گفته‌های او را در ادامه می‌خوانید.

مخالفت مردم با برنامه‌های شاه و تحصن در مشهد

«رضا شاه به ترکیه رفت و با آتاترک دیدار کرد و تحریک شد که ایران را هم مثل ترکیه کند و برنامه آتاترک را پیاده کند. آقایان علما فهمیدند و شروع کردند به پیغام دادن که این کار غلط است. در این بین یک آقایی بود به نام محمد تقی بهلول که با من هم رفاقت داشت، او منبر می‌رفت و برعلیه این برنامه‌ها حرف می‌زد.
در ادامه برنامهٔ رضا شاه گفتند که در مدرسه‌ها دختران و پسران باید با همدیگر و مختلط باشند، کلاه نمدی را بردارند و به جایش کلاه شاپو بگذارند و اختلافات بالا گرفت. بعد از سخنان بهلول و تحصن مردم در مسجد گوهرشاد، شروع به کشتار کردند، یادم نمی‌رود که خون کف مسجد ایستاده بود آنقدر که از مردم کشتند و خون ریخته شد.
بعد از کشتار مردم شروع به دستگیری علما کردند. همان شب کشتار به خانهٔ ما ریختند برای بردن آیت الله صدر. چون از علمایی بود که با برنامه های جدید مخالفت کرده بود. اما پدر در خانه نبود و ماجرایی پیش آمد که به قم رفته بود.

مسجد گوهرشاد

رفتن آیت الله صدر به قم همزمان با واقعهٔ کشتار در مسجد گوهرشاد

ماجرا از این قرار بود که حاج آقا محمد آقازاده و آقای مصطفوی که برادر بودند به قم و دیدن آقای حائری می روند و می‌گویند که ما به مشهد می‌رویم، شما کاری ندارید؟ آقای حائری هم می‌گوید اگر به مشهد می‌روید سلام من را به آقای صدر برسانید و بگویید که من خیلی تنها هستم.
آنها وقتی به مشهد می‌رسندکه بهلول در مسجد گوهرشاد منبر رفته بود و مردم تحصن کرده بودند. به دیدن پدر می‌آیند و حرف آقای حائری را بازگو می‌کنند. آقا یک استخاره می‌کند و به مادرمان، بی‌بی می‌گویندیک پیراهن و زیر شلواری به من بدهید و بعد هم بلافاصله با آن آقایان سوار ماشین می‌شوند و به قم می روند.
یعنی وقتی جملهٔ آقای حائری را می‌شوند معطل نمی‌کنند و بلافاصله با یک دست لباس به قم می‌روند. بعد رفتن ایشان به خانهٔ ما ریختند که آقا را دستگیر کنند و ما گفتیم که دیر آمدید و مرغ از قفس پرید.

منبع: پایگاه موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر

تاریخ درج مطلب: دوشنبه، ۲۱ تیر، ۱۳۹۵ ۴:۲۲ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *