روایت رئیس ستاد کل نیروهای مسلح از وقایع کوی دانشگاه 78
مهمترین چالش امنیتی نظام در دهه 70، واقعه کوی دانشگاه در تیرماه 78 بود. خاستگاه این جریان کجا بود و آیا دستگاههای امنیتی آن را پیش بینی کرده بودند؟
امان از سال 78! ببینید آقای خاتمی وقتی صحبت میکرد، صحبت او مانند یک کمد بود که دیوارهایش مواضع انقلاب بود اما پایه و اصولش در دوم خرداد. همین حس مظلومیتی که نشان میدادند و یا مثلاً حجاریان را با آن وضع در مقابل تریبون میگذاشتند و سخنرانی میکردند، برای این بود که روی عواطف مردم کار کنند.
اینها کوی دانشگاه را طراحی کرده بودند. من خودم قبلاً یک مرتبه برای حضور در هیأت عزاداری امام حسین(ع) به آنجا رفته بودم و دانشجویان آنجا را از نزدیک دیده بودم که افرادی باصفا، مومن و خیلی صمیمی بودند، اما کار آنها بر روی طرح کوی دانشگاه در جهت انعقاد نطفه یک فتنه بود.
شاید برخی از این موضوعات و تحلیلها برای مردم قابل هضم نباشد که بگوییم در آن مقطع چه گذشت، اما در ظاهر آنچه شد این بود که دانشجویان در کوی دانشگاه دست به یک تظاهرات زدند و اتاق فرماندهی این حوادث هم در همانجا بود، اما اتفاقات تندی افتاد و نیروی انتظامی مأمور مقابله با آن شد و بیرون کوی مستقر شدند.
در داخل وقتی التهاب بالا گرفت، عدهای بیرحمانه کتک خوردند، اما اینکه چه کسی رفت و آنها را زد، به صورت مستند معلوم نشد، آنها طوری طراحی کردند که نیروی انتظامی مقصر شود.
ما قبلاً تجربه منافقین را در انجام اینگونه کارها داشتیم و حادثه کوی دانشگاه هم به این شکل بود و آنچه مطرح میشد روشن نمیکرد که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است.
قضیه کوی دانشگاه که نطفه فتنه 88 است، قطعا یک کار طراحی شده توسط جریان سیاسی دوم خرداد بود. این کاملا مشهود است.
من فردای حادثه کوی دانشگاه به دفتر مقام معظم رهبری رفتم. مرحوم سیدعلی علمالهدی [جانشین وقت رئیس دفتر نظامی فرماندهی کل قوا] آمد. گفتم چه خبر؟ گفت من از جلوی کوی دانشگاه آمدم. در آنجا چند نفر که صورتشان را پوشانده بودند، جلوی ماشین من را گرفتند و من را پیاده کردند و گفتند که این شعار و آن شعار را بده. من گفتم مگر چه شده؟ گفتند تو هنوز نمیدانی ما آمدهایم حکومت را برای شما عوض کنیم؟ وضعیت به این شکل بود.
لذا مسائل کوی دانشگاه از داخل شعار تغییر نظام درآمد و ما در ستاد کل تعریف کرده بودیم که وظبفه کنترل محدوده کوی دانشگاه با نیروی انتظامی است اما اگر از کوی دانشگاه به میدان ولیعصر، چهارراه ولیعصر و میدان انقلاب سرایت کند، این دیگر اغتشاش است و سپاه باید برخورد کند.
بعد نماز را خوانم و راه افتادم که بروم. به میدان توپخانه که رسیدیم، دیدم شلوغ است و شعارهایی میدهند. به راننده ماشین گفتم برگرد. به دفتر آقای روحانی که آن موقع دبیر شورایعالی امنیت ملی بود رفتم ولی اقای روحانی حضور نداشت. گفتم با ایشان تماس بگیرند ولی مسئول دفترشان گفت دکتر روحانی به شهرستان رفته است. گفتم به هر حال بگیرید باید با او صحبت کنم. تماس برقرار شد و گفتم آقای دکتر روحانی! دارد در تهران کودتا میشود، شما کجا هستید؟ موضوع را برایشان توضیح دادم و گفتم همین امروز باید جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار شود و من به عنوان یک عضو شورا درخواست جلسه دارم.
آقای روحانی گفت: باشد. پس به دفتر بگویید بقیه اعضا را هم دعوت کند که به جلسه بیایند.
آنهایی که به جلسه میآمدند همه دوم خردادی بودند. مثل آقای موسویلاری وزیر کشور، تاجزاده معاون امنیتی وزیر که البته عضو شورا نبود و به مناسبت حضور پیدا میکرد، خرازی وزیر خارجه هم نبود و امینزاده به جای او آمد، آقای عباد [علی ربیعی] هم دبیر جلسات بود. از وزارت اطلاعات هم نمیدانم که خود وزیر آمد یا نه. از ما هم فقط من و آقای رحیم صفوی فرمانده سپاه بودیم.
خود آقای روحانی هم آمدند و من موضوع را مطرح کردم و گفتم کوی دانشگاه را در حیطه وظایف نیروی انتظامی میدانیم اما اگر به این 4 نقطه بیایند دیگر نظامی برخورد میکنیم. قبلش هم با سپاه تماس گرفته بودم و نیروهای سپاه به فرماندهی سردار فضلی در میدان حر مستقر شده بودند.
ما گفتیم باید به وظیفه نظامی خودمان عمل کنیم. آقای روحانی هم گفت اگر قرار باشد شما چنین کاری کنید من بایستی به آقای رئیسجمهور بگویم که گفتیم بگو. آقای روحانی با آقای خاتمی تماس گرفت. آقای خاتمی اول گفت اگر سپاه می خواهد بیاید، لباس نظامی نپوشند. گفتم خیلی خب ولی باید با اینها برخورد شود. آقای خاتمی مجددا گفت حالا نمیشود که این کار صورت نگیرد؟ گفتم نه. آقای خاتمی باز هم تلاش کرد و بعد گفت بگویید هر کار میخواهند بکنند و جمعش کنند.
آقای رحیم صفوی هم در این جلسه محکم گفت ما دستور برخورد دادهایم. بعد از این حرفها، آقایان متوجه شدند که اوضاع از چه قرار است. هر کدام با موبایلی که دستشان بود با جریانات داخل خیابان در ارتباط داشتند و همانجا در جلسه با گروههایشان تماس گرفتند و گفتند تمام شد.
برخورد در خیابان با تجمع کنندگان چطور شد؟
غائله 18 تیر یک وجه خیابانی هم داشت. ناجا، سپاه و دادستانی هم بیکار نایستاده بودند و بر اساس احساس تکلیف، گروههایی را تشکیل داده و آنهایی را که اقدام به خرابکاری و آتش زدن اماکن میکردند گرفتند.
قرار شد دو نفر بروند اسامی و آدرس این افراد را بپرسند چون میدانستیم که بالاخره آزادشان میکنند. اما حتی نتوانستیم اسم و آدرس آنها را بپرسیم. بلافاصله از زندان آزادشان کردند. لذا در قضیه 18 تیر کسی گیر نیفتاد که بخواهد حساب پس بدهد. غیر از آن کسی که حرفهایی زد و کار را برای دوم خردادیها خیلی سخت کرد.
منظورتان منوچهر محمدی است؟
منوچهر محمدی با یک خانم دوست شده بود و آنها مثلا میخواستند با هم مثل دو رهبر زن و مرد، اعضای گروه را جمع کرده و انقلاب کنند.
آن زن یک رفیق دیگر هم داشت و این نفر سوم، از روی حسادت به آنها، به ستاد کل آمد و گفت میخواهم خبر مهمی بدهم.
من حفاظت را خبر کردم که ببینید چه میگوید. او گفت گروهی جمع شدهاند و میخواهند کودتا کنند و الان مشغول کارند. بعد برادران ما را به آنجا برد. اینها هم رفتند و آنجا را شناسایی و فیلمبرداری کردند.
این موضوع گذشت تا در جلسه شورایعالی امنیت ملی که نمیدانم تیر ماه بود یا شهریور، طرفداران غائله میگفتند که این برخوردها سیاسی است. می گفتند حالا عدهای ناراضی بودند و در کوی دانشگاه غلطی شده که من گفتم نه، دست خارجی در کار است و موضوع کودتا بوده و این حرفها. آقای خاتمی یک نگاه به وزیر اطلاعات کرد و گفت: ایشان چه میگویند؟ که گفتم برایتان توضیح میدهم و همین قضیه منوچهر محمدی را مطرح کردم. لذا در آن جلسه هم نتوانستند محکومیتی برای حزباللهیها درست کنند. این رویه آنها بود. علاوه بر شلوغ کردن در جلسه، همیشه میخواستند در آخر کار، آقا و حزباللهیها را محکوم کنند که این دفعه هم نتوانستند.
بعد از 23 تیر که مردم به صحنه آمدند و غائله را جمع کردند، یک اتقاق دیگر هم افتاد. آقای ظریفیان [معاون وقت وزیر علوم] و عباد [علی ربیعی] و برخی دیگر یک برنامهریزی کردند که مصوبهای از شورایعالی امنیت ملی بگذرانند و آن را در دانشگاهها هم منتشر کنند و بگویند که هر کس اول مهر بر سر کلاس حاضر نشود، از دانشگاه اخراج خواهد شد یا فلان محکومیت را خواهد داشت.
این قضیه برای دو هفته مانده به اول مهر بود. ما به جلسه رفتیم و دیدیم وزرا و معاونینشان نشستهاند و این طرح را توضیح دادند. آقای خاتمی هم جمعبندی کرد و گفت که نباید بگذاریم غیبت کنند.
چرا؟ مگر قرار بود اتفاق خاصی بیفتد؟
حرف آنها این بود که میگفتند دانشجویان میخواهند اول مهر به سر کلاس نروند و اگر نروند دوباره فتنه میشود. این حرف را خود طرفداران فتنه میزدند و میگفتند باید این مصوبه را بگذرانیم تا دانشجویان بترسند و به سر کلاس بیایند.
به هر حال آقای خاتمی جمعبندی کرد اما من گفتم این طرح را قبول ندارم. این موضوع سیاسی است. آقای خاتمی به من گفت شما که میگویی سیاسی است توضیح بدهید. گفتم من رئیس ستاد کل هستم و همه اطلاعات به دستم میرسد. استاد دانشگاه هم هستم و در دانشگاهها هم رفت و آمد میکنم. تا الان که 15 شهریور است از هیچ کسی و هیچ جا شنیده نشده که قرار است دانشجویان اول مهر به کلاس نروند. این خبر از اساس دروغ است. گفتم این خبر را چه کسی داده بود؟ آقای ظریفیان که خودش در غائله 18 تیر نقش مؤثری داشت. حالا چطور شده که آنوقت با فتنه بوده و الان علیه فتنه؟ نمیشود این را قبول کرد.
وسط این دفاع، فشار خون من رفت روی 26، سیاه شدم و به کف زمین افتادم. در همان وضع صدای آقای خاتمی را میشنیدم که میگفت این آقای فیروزآبادی به میهمانان ما توهین کرد و این رسمش نیست که در جلسه شورایعالی امنیت با میهمان اینطور برخورد شود.
آقایان فرهادی و معین که پزشک بودند به سراغ من آمدند و داروهایی دادند و من را با آمبولانس به بیمارستان بقیهالله(عج) بردند و 10 روزی بستری شدم.
جلسه شورا هر دو هفته یک بار برگزار میشد لذا اول مهر بود که به جلسه بعدی رفتیم. آقای خاتمی همینکه از در وارد شد، مستقیم پشت میکروفن رفت و آن را روشن کرد و گفت حق با آقای فیروزآبادی بود.
به هر حال اول مهر بود و ثابت شد آنها دروغ میگفتند. بنابراین ما یک فتنه شهریور هم داشتیم که در نطفه خفه شد. آنها با این مصوبه میخواستند بحران ایجاد کنند. چون همه میدانیم که دانشجو حساس است و هر چه به او بگویی، خلاف آن عمل میکند و این مصوبه هم برای ایجاد بحران و اعتراض دانشجویان شکل گرفته بود. اما نکتهاش این بود که این دفعه فقط دانشگاه تهران نبود و سراسر دانشگاههای کشور شلوغ میشد.
منبع: خبرگزاری فارس