رویای عجیب استاد مطهری چند روز قبل از شهادت

مجتبی مطهری؛ فرزند استاد مرتضی مطهری: پدرم چند شب قبل از شهادت خوابی دیدند و با حالت خاصی از بستر خود بر خاستند. مادرم که متوجه حالت وی شده بود، پرسیدند: مگر چه شده است؟ پدرم گفت: درعالم رویا دیدم من و امام خمینی (قدس سره) در مکه هستیم و گویا باید به زیارت رسول اکرم (ص) برویم. به همین جهت سرو صورت خود را مرتب نمودیم، عطر زدیم و از مسجدالحرام به سوی خانه کعبه حرکت کردیم. در همین اثناء دیدیم فردی از سمت خانه خدا به طرف ما می آید و نور او تمام آن منطقه را روشن کرده است. وقتی به چند قدمی ما رسید، هر دو احساس کردیم آن فرد را می شناسیم. او به سمت من آمد و من برای اینکه به امام خمینی بی احترامی نشده باشد، قدری خود را کنار کشیدم و در حالی که به ایشان اشاره می نمودم عرض کردم: یا رسول الله آقا از اولاد شما هستند. پیامبر اکرم (ص) تبسمی نموده و سکوت کردند. رسول خدا (ص) مرا مورد محبت و تفقد قرار داده و سپس به امام نزدیک شده و ایشا ن را مورد لطف خویش قرار دادند. بعد حضرت محمد (ص) مجددا به سوی من آمدند و لب های مبارکشان را برای لحظاتی روی صورت من گذاشتند و من ازخواب پریدم؛ به طوری که گرمی لب های مبارک رسول اکرم (ص) را هنوز احساس می کنم. آنگاه پدرم گفتند: اطمینان دارم که به زودی حادثه مهمی برایم رخ می دهد. مادرم گفت: ان شاء الله حضرت رسول اکرم ( ص) گفته ها و نوشته های شما را تائید کرده اند. قرار بر این شد که پدرم به قم بروند و ماجرای خواب مزبور را برای امام امت بیان کنند که سه شنبه شب به شهادت رسیدند و شب جمعه هم جنازه پاکش به امر امام خمینی (ره) در حرم مطهر فاطمه معصومه (س) دفن گردید.

منبع: [restrict] پیام زن، سال هفتم، شماره 74، اردیبهشت 1377، ص57 برای مشاهده آدرس منبع عضو سایت شوید.
[/restrict]

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۱۱ اردیبهشت، ۱۴۰۰ ۱۰:۳۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *