سکانس آخر یک عاشق
خسرو سینایی، کارگردان و فیلمنامه نویس سینما بادرگذشت عزت الله انتظامی به مرور خاطرات خود از این بازیگر پیشکسوت سینما پرداخته و در یادداشتی در روزنامه ایران می نویسد:
چه خوشبختند کسانی که یک عمر با حرفهای زندگی میکنند که به آن عشق میورزند و استاد انتظامی مرد خوشبختی بود.
هرگز سعادت نداشتم که با هم فیلمی بسازیم. تواناییهایش بهعنوان بازیگر همیشه مرا به تحسین واداشته بود؛ اما وقتی که قرار شد با هم فیلم «قطار زمستانی» را بسازیم او را بیشتر شناختم.
فیلمنامه را دوست داشت و گاهی به من میگفت: «خسرو، میخواهم این صحنه آخر را اینطوری بازی کنم؛ چطوره؟!» (صحنهای که معشوق قدیمی در ایستگاه راهآهن مقابل چشمانش میان جمعیت گم میشود) بعد مکثی میکرد در خود فرو میرفت و در مرز 90 سالگی مثل یک نوجوان عاشق چشمانش پر از اشک میشد، چانهاش میلرزید و زیرلب نام معشوق لهستانی را یکی دو بار تکرار میکرد: «مالگورزاتا، …».
میگفتم: «استاد هنوز که تکلیف کار روشن نیست، هر وقت روشن شد تمرین میکنیم.» و او میگفت: «ما کار خودمان را میکنیم، بالاخره درست میشه!» اما… «بالاخره درست نشد» و برای من خاطره هنرمندی ماند که برای آنچه که زاده شده بود و به آن عشق میورزید، یک عمر زیست و به اوج افتخار رسید.
یادش همیشه، همراه با تحسین «هنرمندیاش» برایم گرامی میماند.