طالقانی گفته بود آقایان وفا و صفا نخواهند داشت؛ پایان دراماتیک برای اولین نخستوزیر انقلاب در آبان ۵۸
جعفر شیرعلی نیا:
مهندس بازرگان: «شورای انقلاب اصرار داشت فوراً از من بله بگیرد… من نخواستم فوراً قبول کنم… فشار میآوردند که همان شب کار تمام شده حکم را بنویسند و اعلام کنند، من ناراحت شده گفتم شمر هم به امام حسین یک شب مهلت داد.»
هنوز انقلاب پیروز نشده بود و پذیرش نخستوزیری چندان کمخطر نبود. بازرگان نگران نبود اما میگفت میخواسته محکمکاری کند و نشان دهد که نخستوزیری را از روی علاقه به مقام نپذیرفته است.
بازرگان با داشتن منصب در زمان مصدق، 27 سال پیش از پیروزی انقلاب، در داخل و خارج وجهه یک نخستوزیر واقعی را داشت و به اندازه کافی جدی گرفته میشد و میتوانست سقوط آخرین دولت شاه را سرعت دهد. به روایت بازرگان طالقانی مخالف بود و توصیه کرد نپذیرد و گفته بود آقایان وفا و صفا نخواهند داشت. 15 بهمن او نخستوزیر شد و ٧ روز بعد انقلاب به پیروزی رسید.
9ماه نخستوزیر بود و 41 سال پیش در همین روزها در آبان 58 پایان کار اولین دولت انقلاب رقم خورد و مهندس بازرگان پس از 9ماه کنار رفت.
پس از پیروزی انقلاب، کشور در آشفتهترین وضعیت خود قرار داشت. خودسریها و آشفتگیها همه را کلافه کرده بود. اشتباه در شرایط فشارهای زیاد، طبیعی است و همه تحت فشار بودند از شورای انقلاب گرفته تا امام خمینی و بازرگان و دولتش. دولت به دلیل مسوولیت اجرایی بیش از همه تحت فشار بود و انتقاد از آنها، هم آزاد بود و هم رواج زیادی داشت.
حتی در شورای انقلاب مهندس سحابی نیز از دولت انتقاد میکرد. 17 تیر 58 چند ماه پیش از پایان دولت موقت که اعضای شورا در تلاش بودند با فرستادن اعضای شورا به کمک دولت قدری از مشکلات کم کنند، بنیصدر با تاکید میگفت: «مصلحت مملکت در ادامه حکومت مهندس بازرگان نیست.»
آبان 58 مهندس بازرگان پس از دیدار با برژینسکی (مشاور کارتر) در الجزیره تحت فشار شدیدی قرار گرفت. فردای تصرف سفارت آمریکا استعفا داد که امام هم پذیرفت. چند ماه بعد با وجود تمام تبلیغهایی که علیه او و دولتش شده بود با رای بالا بهعنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. این آخرین باری بود که بازرگان توانست در انتخابات شرکت کند. او در انتخابات ریاستجمهوری سال 64 از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد.
بازرگان نیز مانند بسیاری دیگر از مسوولان خطاهایی داشت. خطای او و دولت موقت در تصمیم برای فروش اف14ها میتوانست برای کشور خیلی گران تمام شود. مهندس در برابر مخالفت شورای انقلاب با فروش اف14ها میگفت از اول آمدن امام؛ «صحبت بود قراردادها لغو شود و سلاحهای غیرلازم رد داده شود. این خواسته همه بود.» بازرگان ادامه داد: «اف14 اصلا به درد ایران نمیخورد مصرف ندارد. هر ساعت پرواز یک میلیون و دویستهزار تومان خرج دارد.»
در آن شرایط معلوم نبود دیگران بتوانند کاری بیشتر از کار دولت موقت انجام دهند و کمتر از آنها اشتباه کنند و پذیرش مسوولیت توسط مهندس بهنوعی فداکارانه هم بود.
پس از آنکه مهندس استعفا داد دولت موقت بعدی زیر نظر شورای انقلاب بدون نخستوزیر تشکیل شد.
برخی سخنانی که پیرامون انتخاب نخستوزیر جدید در جلسات شورای انقلاب مطرح شد جالب است. در جلسه 16 آبان 58 قطبزاده گفت بنیصدر، حبیبی یا بهشتی نخستوزیر شوند. بعد گفت آقای خامنهای هم خوب است. آقای خامنهای گفت پذیرش نخستوزیری را سفاهت میدانم. قطبزاده گفت هرکس کار کند میسوزد. آقای خامنهای گفت روحانیها درست نیست چون آبروی نهاد باارزشی از بین میرود.
در جلسهای دیگر آقای منتظری گفت پنج شش نفر داریم در شورای انقلاب وجیهالمله هستند کاری نکنید این 5 شش نفر در ظرف دو ماه بهطور کلی حیثیت و پرستیژشان از بین برود. او گفت شورای انقلاب پشت پرده باشد، وزرا معین شوند و یک چوب بتراشید بگویید این نخستوزیر.
با توجه به این شرایط حذف مهندس بازرگان از میدان سیاسی و حتی نشنیدن حرفهایش درباره جنگ جای تامل دارد.
نکته آخر اینکه مهندس در دوران نخستوزیریاش از کار بنیادی سخن میگفت، اما برخی از اعضای شورای انقلاب معتقد بودند مردم و شرایط کشور صبر برای کارهای بنیادی ندارند و اگر کارهای ضربتی انجام نگیرد زمان از دست میرود و معلوم نیست بتوان نارضایتیها را جبران کرد. البته آنها کارهای دولت بازرگان را هم بنیادی نمیدانستند. مشخص نیست که تلاش مهندس برای کار بنیادی در آن مقطع میتوانست به نتیجه برسد یا نه اما به نظر میرسد تا امروز نیز هنوز کاملا به نتیجه نرسیدهایم که کشور به کار بنیادی نیاز دارد و هنوز در بسیاری از مدیریتها شرط بقا، انجام کارهای مقطعی و زودبازده است.
منبع: سخنرانی بازرگان در بهمن 60 و متن مذاکرات شورای انقلاب