ماجرای جالب بازدید دانش آموزان تبریزی از زندانیان سیاسی دهه 60؛ “آیا شما را شکنجه می کنند؟”
اواخر سال 1359 بهعنوان مربی پرورشی وارد دبیرستان «اختر کلانتری» شدم. در آن مقطع گروههای مختلف فکری و سیاسی، مانند همه جا در مدارس هم حضور پررنگ و البته پرتنشی داشتند. در دبیرستان اختر کلانتری هم بساط این گروهها برپا و بازار بحثهای سیاسی بسیار داغ بود. یکی از مسائل ثابت بگومگوهای سیاسی دانشآموزان، موضوع شکنجه زندانیان سیاسی در زندان تبریز بود. طرفداران «مجاهدین خلق» بیش از سایر گروهها به این مسئله دامن میزدند. آنها میگفتند زندانیان را به بدترین شکل شکنجه میدهند و دانشآموزانی که خود را در خط امام میدانستند مخالف این عقیده بودند و مدام با طرفداران مجاهدین چالش میکردند.
دیدم نمیشود با این بحثها به جایی رسید و مسئله همچنان حلنشده باقی مانده و شبهه دانشآموزان زیاد شده. تصمیم گرفتم با شهید محمدحسن نوری که جانشین دادستان تبریز بود، تماس گرفته و موضوع را با ایشان در میان بگذارم. به آقای نوری گفتم: «درمورد شکنجهکردن یا نکردن زندانیان سیاسی در زندان تبریز بین دانشآموزان ما بحث و اختلاف پیش آمده و هر روز هم دامنه این اختلاف بیشتر میشود و فضای مدرسه را ملتهب میکند. چاره چیست؟»
آقای نوری قدری تأمل کرد و گفت: «پیشنهاد میکنم یک روز دانشآموزان مدرسهتان را به زندان بیاورید تا خودشان از نزدیک وضعیت زندان را ببینند و با زندانیها حرف بزنند و خودشان قضاوت کنند که آیا شکنجه میشوند یا نه».
پیشنهاد جسورانهای بود که آقای نوری داد، اما به نظر من هم بهترین راه همین بود. موضوع بازدید از زندان را در مدرسه با بچهها مطرح کردم و حسابی ذوق کردند از این پیشنهاد.
به زندان که رسیدیم، آقای نوری دانشآموزان را در اتاقی جمع کرد و دقایقی برایشان از زندان و شکنجه و اینجور مسائل صحبت کرد. او میخواست دانشآموزان با ذهن آماده زندان را ببینند. صحبت که تمام شد، رو به بچهها گفت: «حالا میتوانید بروید داخل بندها و از خود زندانیان بپرسید که شکنجه میشوند یا نه.»
بچهها را داخل سلولهای مردان بردند تا با خود زندانیان از نزدیک حرف بزنند. مخالفان و موافقان وجود شکنجه در زندان، هرکدام با لحن خاصی از زندانیها میپرسیدند: «آیا شما را شکنجه میکنند؟» و پاسخ میشنیدند. خیلی از زندانیها با صداقت میگفتند که شکنجه نمیشوند، اما عدهای هم بودند که به هر دلیلی میخواستند با ایما و اشاره به دانشآموزان بگویند که شرایطشان در زندان خوب نیست. بچهها دقایقی در بندها گشتند و سؤال پرسیدند. وقتمان تمام شد و بچهها را جمع کردیم تا برگردیم مدرسه. بحثهایی که بین راه درگرفته بود، نشان میداد که حضور در زندان برای بعضیها مؤثر بوده و بعضیها هنوز تردید داشتند. در روزهای بعد، باز هم گاهگداری در مدرسه میدیدم که بچهها درمورد آنچه در زندان دیده بودند بحث میکنند.
فارغ از اثر و نتیجه مشخص آن بازدید، جسارت و آزادمنشی شهید نوری در موافقتکردن با بازدید دانشآموزان از زندان و دیدارشان با زندانیان سیاسی، برایم جالب بود.
پینوشت: «شهید محمدحسن نوری» ۷ مرداد ۱۳۶۰ هنگام خروج از منزل توسط منافقین ترور شد و بر اثر شدت جراحات، چند روز بعد، در ۱۲ مردادماه به شهادت رسید.
منبع: بریدهای از خاطرات خانم پروین گیلانی از مربیان پرورشی دهه شصت (تهیه شده در واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجان شرقی)