ماجرای شنیده نشده شاهپلو و آشپزخانه گارد جاویدان در نوشهر
کامران پورصفر پیش از انقلاب یک دانشجو بوده که اوضاع اقتصادی و فاصله طبقاتی را از بدو تولد تا جوانی و میانسالی احساس کرده است. دیدن همین مسایل منجر شد تا در دوران دانشجویی برای حل مشکلات نابرابری توزیع ثروت در جامعه راهکارهای چپ پیش پای او قرار گیرد. از پورصفر خواسته شده فارغ از تحلیل زیربنایی این مسئله به شرح خاطرهای از آنچه زیسته بود، بپردازد. (اختلاف طبقاتی و اوضاع اقتصادی موضوع مهمی است که سایر مردم و مخاطبان عزیز خاطره نگاری هم می توانند خاطرات خود از اوضاع پیش از انقلاب را اینجا ارسال کنند تا در اختیار عموم قرار گیرد).
پورصفر درباره تضاد طبقاتی پیش از انقلاب میگوید:
من در شهر بندری نوشهر به دنیا آمدهام و از هنگامی که چشم باز کردم، تابستانها را شاهد اقامت دو، سه ماهه محمدرضا پهلوی و خانواده و بخشی از دربار او در کاخ اختصاصی شاه و تأسیسات درباری واقع در این شهر و استراحتگاه بندریاش موسوم به جایگاه -همان جایگاه مخصوص- بودم. این جایگاه چوبی در اسکله دوم بندر ساخته شده بود و به همین سبب اسکله دوم در تمام سالهایی که من به یاد دارم، تا پیروزی انقلاب و سقوط رژیم پهلوی، بهطور کامل از ساختار کشتیرانی و پهلوگیری کشتیها و تخلیه و بارگیری بندر خارج شده و تنها محل استفاده تابستانه خانواده پهلوی شده بود. در نتیجه این سوءاستفاده از قدرت سلطنتی، بهویژه از نیمه دوم دهه 40، بسیاری از کشتیهای باری در ماههایی از فصول بهار و تابستان ناگزیر از انتظار در آبهای خارج از بندر بودند و تخلیه و بارگیری همواره با تأخیرهای زیانبار هزینهدار صورت میگرفت. البته موضوع یادداشت من اشاره به این جریان فاسد نیست، بلکه گزارش مختصری از برخی صدقهدادنهای دربار پهلوی در ایام اقامت شاه و اطرافیانش در نوشهر به مردمان فقیر و محروم شهر است. در دهه 40 هنگام سفر و اقامت شاه و همراهانش در نوشهر، همواره صدها نفر از اعضای گارد جاویدان با همه تأسیسات و نهادهای ضروری اقامت بالنسبه طولانی در مکانی دور از مرکز و پادگان اصلی نیز به نوشهر منتقل میشدند تا امنیت شاه و همراهان و درباریان را تأمین کنند. یکی از این تأسیسات، آشپزخانه گارد جاویدان بود. به یاد دارم که تا پیش از سالهای یادشده، آشپزخانه گارد جاویدان در میان مردم شهر کمترین نامی نداشت و کسی هیچ توقعی از آن اعلام نمیکرد، اما از میانههای دهه 40 که مقارن دوران انقلاب سفید و اصلاحات ارضی و ملیکردن آبها و جنگلها بود و علیالاصول باید دوران رفاه بیشتر مردم نسبت به دوره پیش از اصلاحات ارضی بوده باشد، آشپزخانه گارد جاویدان بهتدریج مرکزی برای توزیع مقداری غذا و خوراک میان فقرا و محرومان شهری و حتی روستایی شد. خوب به خاطر دارم که هر روز صدها نفر با ظروف کوچک و بزرگ به کنار ساختمانهای گارد واقع در فاصله دو خیابان شهربانی و اداره برق یا مقابل دروازه اداره بندر میآمدند تا مقداری غذا دریافت کنند. در آغاز این حرکت، خوراکهای اضافی و گاه حتی باقیمانده خوراکهای دستخورده افسران و سربازان گارد جاویدان به مردم داده میشد و بعدها هنگام ورود شاه به شهر و بازگشت او به تهران، غذایی به استقبالکنندگان یا بدرقهکنندگان داده میشد که فقط برای همین منظور طبخ میشد. این خوراکیها نزد مردم به «شاهپلو» موسوم شده بود. اغلب متقاضیان خوراکیهای آشپزخانه گارد از یک گروه مردمان بودند؛ یعنی از فقیران و محرومان. این رفتار نفرتانگیز و توزیع صدقه میان مردم که ولینعمتان حکاماند تا سال 1357 نیز ادامه داشت. محرومیتها و فقر –حتی در نوشهر و بهطور کلی شمال ایران که چهره فقر و محرومیت آن تشابه اندکی با چهره فقر و محرومیت در سایر نواحی ایران داشته و دارد– چنان بود که برخی مردم ضمن آنکه بحق میکوشیدند وضع خود را آشکار نکنند، در انتظار این بودند که شاه و دربار و گارد جاویدان به نوشهر بیایند تا خوراک نسبتا مطبوعی نصیبشان شود.
منبع: