معجزه محبت در رفتار مرحوم ابوترابی با افسر بی رحم عراقی!
عظیم نوایی از آزادگان همراه مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی در زندانهای عراق، در کتاب سیره ابوترابی می گوید:
یکی از افسران بعثی که مسئول اردوگاه موصل 3 بود با حاجآقا ابوترابی رفتاری بسیار وحشیانه و زشت داشت. او هر روز ایشان را احضار میکرد و دستور شکنجهاش را صادر مینمود که در حضور وی، ساعتها حاجآقا را شکنجه میکردند. هر روز پس از شکنجههای فراوان، حاجآقا در مقابل آن همه اذیت و آزار با احترام و بزرگواری با وی برخورد میکرد و وقتی به دفتر او میرسید سلام میکرد و میگفت: سلام سیدی.
این بزرگواری و رفتار عجیب حاجآقا موجب حیرت آن افسر بعثی شد تا آنکه یک روز از ایشان پرسید: من هر روز تو را میآورم و دستور میدهم شکنجهات کنند، اما تو به من سلام میکنی. مگر نمیدانی من دشمن توام؟
حاجآقا ابوترابی با طمأنینه خاص خود به او پاسخ داد: هم ما مسلمانیم و هم شما. شما ماموری و معذور و میدانم که این کارها را براساس مأموریت و معذوریتی که داری انجام میدهی و دلت نمیخواهد که مرا آزار دهی. اما من به عنوان یک مسلمان وظیفه دارم به شما احترام بگذارم، چون انسان هستی.
آن افسر با شنیدن این سخن حیرتزده و شرمنده شد و از آن به بعد شکنجهها را متوقف نمود و هر روز به دیدار حاجآقا میآمد.