وقتی عمر البشیر، وزیر شعار شد!/ تذکر ولایتی به هاشمی درباره مذاکره از موضع بالا

خاطره روز 23 آذر سال 1370

بعد از نماز و صبحانه، خاطرات دیروز را نوشتم. آقاى «عُمرالحسن‌احمدالبشیر» آمد نیم ساعتى مذاکره خصوصى درباره وضع سودان و همسایه ها و سومالى داشتیم. با هم به قصر جمهورى رفتیم. با حضور جمعى از وزیران و همراهان دو طرف، مذاکرات رسمى در مورد مسایل کلى، در روابط بین دو طرف داشتیم.
بعد از جلسه، دکتر ولایتى تذکر داد که من از موضع بالا و نصیحت‌گونه صحبت کرده ام و خواست در مذاکرات بعدى جبران کنم. مقابل مقر در ساحل رود نیل، رودخانه عظیم نیل را تماشا کردیم. از آنجا به قصرالصداقه رفتیم. در جمع علما و قضات و ائمه جمعه یک جلسه و سپس در جمع نمایندگان سندیکاها و جیشالشعبى ها، جلسه مفصل دیگرى داشتم. در هر دو مراسم، قرآن، سرود و شعر و شعار و سخنرانى و خیرمقدم و سپس سخنرانى من بود.
در جلسه دوم، یک خانم هم صحبت کرد. در خلال مراسم، دایماً شعار و تکبیر و تهلیل داشتند، شبیه جلسات حزب اللهى پرشور خود ما و به تقلید از ما و خودشان هم مرتباً اظهار مىکردند که الگوی‌شان انقلاب ما است. معمولاً با اسم امام و ایران و رهبرى و من و… تکبیر مىگفتند و به علاوه تهلیل مىگفتند.
برنامه تا ساعت دو بعد از ظهر طول کشید. بین دو جلسه هم، مقدارى هدایا آوردند و علماى مهم را معرفى کردند؛ یک تسبیح نارنجى و یک لگن چوبى تاریخى. نزدیک به بعد از ظهر به محل اقامت رسیدم؛ نماز و ناهار و کمى استراحت و مجدداً شروع برنامه.
بشیر آمد. با هم براى شرکت در مراسم مردمى به میدانى پشت فرودگاه رفتیم. در مسیر با جیپ رو باز، مردم ابراز احساسات مینمودند. در میدان خاکى که خیلى وسیع بود، جمعیت خیلى زیادى از زن و مردم جمع بودند و شدید ابراز احساسات مىکردند.
عبایى به من دادند. عصاى عاج و چیزهاى جالب دیگر. قرآن و خیرمقدم و سخنان کوتاه بشیر، مطابق معمول انجام شد و من به تریبون دعوت شدم. جالب اینکه خودش قبل از شروع صحبت، مثل آقای مرتضایى فر شعار میداد. سخنرانى کوتاهى داشتم که ترجمه مىشد و هر جمله با شعار مردم تعقیب مىشد.

هاشمی رفسنجانی و ولایتی در حال گفتگو
هاشمی رفسنجانی و ولایتی در حال گفتگو

اجتماع خیلى پرشکوهى بود. با بشیر به اقامتگاه برگشتیم. بعد از نماز مغرب و عشا، با دکتر شیخ حسن ترابى که رهبر واقعى انقلاب است، و جمعى از علمایى که همراهش بودند، ملاقات کردم. حدود یک ساعت مذاکره مفید و خوب داشتیم. تحلیل او از وضع جهان اسلام و انقلاب سودان را شنیدم.
در مقابل انقلاب اسلامی ایران خاضع است و نگران وضع سودان و قبول دارد که از ما الهام گرفته اند و تجربه ما و تاریخ ما را تکرار مى کنند. از دولت لیبى بد گفت که در خارج، از آمریکا میترسد و در داخل، از مسلمانان و ضد مسلمانان انقلابى است.
سپس جلسه دیگرى با سران دولت سودان داشتیم. تاریخ و اقتصاد و سیاست و سازمان سیاسى، زمینها و معادن و دام را تشریح کردند؛ جالب بود. خسته شدم. سپس در فضاى باز در چمنهاى حیاط، به صورت سلف سرویس شام خوردیم.
شب مقدارى تلویزیون تماشا کردم. برنامه هاى سفر ما را به صورت کامل پوشش مى دهند. روزنامه ها بیشتر صفحات خود را به اخبار [سفر] ما اختصاص مى‌دهند. آقاى بشیر تقریباً از هیات جدا نمىشود. اقامتگاه، کنار منزل شخصى اوست. فائزه و یاسر امروز به مکه رفتند.

منبع: کارنامه و خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۷۰، سازندگی و شکوفایی، نشر معارف انقلاب، خاطره روز ۲۳ آذر

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۱۶ دی، ۱۳۹۵ ۹:۰۶ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *