پیشنهاد امام خمینی به هاشمی رفسنجانی برای رهبری آینده
حسین دهباشی در کانال تلگرام اش خاطره ای به نقل از جلال الدین قیاسی منتشر کرد:
در تاریخ چهار شنبه آخر شهریور سال ۱۳۹۴ در حضور آقایان مسیح مهاجری، جعفری گیلانی و شریعت سبزواری که در وسط بحث آقای قدرت الله علیخانی نیز ملحق شدند با مرحوم هاشمی رفسنجانی گفتگویی داشتم که نقل پاره ای از آن شاید برای دوستان قابل استفاده باشد:
سئوال اوّل: بنده از آقای کفاشزاده شنیدم که امام قبل از هر کسی رهبری را به شما پیشنهاد کردند ولی شما به ۳ دلیل آنرا رد کردید یکی اینکه سید نیستید، دیگری اینکه حوزه چنین چیزی را قبول نمیکند و مورد سوم را در خاطر ندارم .آیا این قضیه صحیح است.؟
جواب: بله امام به بنده گفتند چون همه جناحها با تو رابطه خوبی دارند این کار تنها از تو بر میآید ولی در آن زمان در قانون اساسی شرط رهبری مرجعیت بود و بنده هیچوقت دنبال مرجعیت نبودم زیرا نتیجهاش نهایتا یکرساله عملیه جدید میشد.
به علاوه من به دنبال ریاستجمهوری بودم زیرا مملکت خراب و خزانه خالی بود و کسی در آن شرایط نمیتوانست این کار را به خوبی به عهده بگیرد.
در مقابل مراجع من خود را یک بچه طلبهای میدانستم. اقای منتظری را هم، ما از امام خواستیم تا احتیاطات خود را به او ارجاع دهد که مرجعیتاش جا بیفتد برای رهبری و از نظر من در آن شرایط با توجه به شرط مرجعیت این کار شدنی نبود.
در پایان ایشان با تعجب پرسید قرار بود این گفتگو بین من و امام دفن شود شما از کجا خبردار شدید؟
عرض کردم آقای کفاشزاده از قول مرحوم سیداحمد آقا نقل کردند. ایشان به علامت تایید گفتند بله احمد آقا در جریان بودند.
سوال دوّم: به نظر بنده دشمنی ما با آمریکا تا اندازه زیادی تحت تاثیر مارکسیسم صورت گرفته. ما خواستیم تا از آنها در مبارزه عقب نیفتیم و شعار مرگ بر امپریالیسم و مرگ بر آمریکا را استراتژی خود قرار دادیم. در حالی که مبارزه با آمریکا و امپریالیسم در مارکسیسم خیلی منطقی و سازگار با مبانی آنها است. زیرا آنها خود را بدیل و جایگزین امپریالیسم میدانستند یعنی تا نظام سرمایداری سقوط نکند آنها مستقر نمیشوند. مرگ بر آمریکا طبق نظر آنها معنی دارد یعنی از نظر ماتریالیسم تاریخی آمریکا حتما نظامش نابود و تبدیل به مارکسیسم میشود ولی از نظر ما چه معنی دارد؟
کشور آمریکا که محو نمیشود نظامش که تغییر نمیکند تا سلطنتی یا مارکسیسم یا شاهنشاهی یا جمهوری اسلامی شود در خوشبینانهترین حالت میشود مثل انگلیس یا فرانسه، اینکه مرگ نیست. به نظر من این شعار اصلا معنای محصلی ندارد.
از سوی دیگر تعارض ما با آمریکا از چند حیث میتواند باشد. یکی از لحاظ مرزی که ما مرز مشترک نداریم، از لحاظ دینی مردم آمریکا اهل کتاب هستند و خیلی بهتر از ژاپن و چین و هند و شوروی هستند که بخش زیادی از انها مشرک و بت پرست یا اصلا منکر خدا هستند.
از لحاظ اقتصادی، کشور ما همان اقتصاد سرمایهداری است و بلکه کثیفتترین نوع سرمایهداری یعنی سرمایهداری ربوی و دلالی و نه تولیدی است و این وضعیت نیز امری عرضی و موقتی نیست بلکه قانونا و شرعا پذیرفته شده و در بهترین شکل خود ایران میتواند مثل دولتهای رفاه در آمریکا شود که چیزی از سرمایهدار بگیرد به کارگر بدهد.
از لحاظ ایدئولوژیک ما به قول مارکسیستها تضاد آنتاگونیستی یعنی غیرقابلحل با آمریکا نداریم.
از لحاظ تاریخی ما با روسیه و انگلیس بیشتر مشکل داشتهایم تا آمریکا. البته در کارنامه رابطه با آمریکا، برخی درگیریها هم داریم که محصول عملکرد خود ما است مثل اشغال سفارت که امری غیرقانونی و غیرشرعی بود و بنده هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ فقهی در مورد مصونیت تحقیق کردهام و هنوز برای من روشن نیست فقیهی مثل امام چطور آن را امضا کرد.
بله تنها چالش اصلی ما در رابطه با اسرائیل است. اما باید توجه داشت ما اسرائیل را بد میدانیم چون مسلمانان را میکشد و تجاوز میکند. اما مبارزه با آنها یک ذیالمقدمهای است که مقدماتی دارد بسیار بدتر از خودش که اینها از لحاظ فقهی با خود ذیالمقدمه تزاحم میکنند. مثلا اسرائیل فلسطینیها را میکشد برخی از این فلسطینیها مسلمان ناصبی، برخی مسیحی، برخی مارکسیست، و برخی بیاعتقاد هستند و در بهترین حالت برخی مسلمانان سنی هستند.
این در حالی است که برای مبارزه با اسرائیل مجبور به اتحاد با بشار اسد شدهایم که پدرش حافظ اسد فقط سیهزار مسلمان ایدئولوژیک یعنی اخوانالمسلمین را کشت.
به علاوه مبارزه با آنها مستلزم هزینهای است که اگر در ایران خرج شود جلوی مرگ بسیاری از مسلمانان ایرانی را می گیرد.
مثلا در حوادث رانندگی ما در سال سیهزار کشته داریم و حدود سه تا پنج برابر این رقم هم مجروح و معلول داریم که به اندازه یک جنگ کلاسیک است.
هاشمی: از جنگ کلاسیک بیشتر است.
به هرحال حدود ۱۰هزار نفر از این ۳۰هزار نفر بر اثر رانندگی بد و بیاحتیاطی است اما ۲۰هزار دیگر ناشی از ماشین و جاده است که با صرف هزینه میتوان از آن جلوگیری کرد.
اگر هزینههای سرسامآوری که مستقیما برای کمک به مبارزه با اسرائیل میشود و از سوی دیگر عدمنفعهای حاصل از این مبارزه یعنی تقویت منابع و سرمایهگذاری که میتوانست صورت بگیرد و نگرفته را حساب کنیم میبینیم صرف نمودن اندکی از آن کافی است تا این مقدار مسلمان در ایران کشته نشود.
اسرائیل در طول سال تعداد کمی فلسطینی حدود ۱۰ یا ۱۵ نفر ممکن است به قتل برساند حتی در حالت جنگ تمام عیار که هر چندسال یا هر ده یا پانزده سال یکبار رخ میدهد مثل جنگ غزه حدود ۲هزار فلسطینی و در مقابل ۲۰۰ اسرائیلی کشته شد، در حالیکه ما در هر سال حدود ۲۰هزار نفر به کشتن میدهیم حالا در زمینههای دیگر بماند.
علاوه بر اینکه اگر ما آنقدر قدرت داریم که اسرائیل را از بین ببریم خوب همین آذربایجان خودمان را که توسط روسها از ایران جدا شدهاند پس بگیریم!
بنابراین نابودی اسرائیل که خود فلسطینیها هم دیگر از آن دم نمیزنند بیشتر یک رویا است و بهترین و واقعبینانهترین حالتی که برای پایان قضیه فلسطین متصور است صلحی مناسب بین اسرائیل و فلسطین است که در این صورت یک کشور اسلامی جدید متولد خواهد شد که مانند اردن و مصر و سودان و عربستان دشمن جدیدی برای ایران خواهد بود و این مساله ارزش سرمایهگذاری سنگینی که ما در طول ۴۰ سال گذشته بر روی آن داشته ایم را ندارد.
در تزاحم این احکام با هم، اینکار چطور جایز است؟ ادله مبارزه با ظلم مثل کونوا للظالم خصما نیز اطلاق ندارد بلکه اهمال دارد یعنی مقیداتی و مخصصاتی لبی و عقلی دارد. تازه مقید هم نداشت در تزاحم با دیگر احکام مثل وجوب حفظ نفوس مسلمین است. این مثل این است که برای کسب صدتومان، هزارتومان هزینه کنید.
جواب: در رابطه با آمریکا من همعقیده شما هستم البته شما بهتر از آنچه در ذهن من بود بیان کردید من زمان امام نامهای نوشتم به ایشان و از وی خواستم هفتمساله را حل کند که بعدا حل آن مشکل خواهد شد مثل جنگ و رابطه با آمریکا و غیره که در مورد با آمریکا ایشان چیزی نگفت یعنی مخالفتی نداشت.
بعدا که رئیسجمهور شدم من یک نامه دو صفحهای با این مضمون به رهبری نوشتم (مرحوم هاشمی مدتی کشوهای مختلف چند میز خود را گشت تا این نامه را به ما نشان دهد که متاسفانه پیدا نشد) که من این طور معارضه با آمریکا قبول ندارم و این را اتلاف انرژی امت اسلامی میدانم و آن را حرام میدانم اما چون قانونا باید طبق نظر شما عمل کنم اگر شما بگوئید عمل میکنم والا عمل بدان را حرام میدانم و اگر شما قیامتش را به عهده میگیرید تا من عمل کنم. ایشان جواب مناسبی نداشت ولی گفت قیامتش را به عهده میگیرم.
ولی در مورد اسرائیل باشما موافق نیستم اینها رژیم متجاوزی هستند البته حمایت از سوریه و لبنان برای ما خیلی گران تمام شده و در آینده که رابطه اینها حل شود (ظاهرا صلح بین اسرائیل و فلسطین) سراغ لبنان میروند و معلوم نیست چه میشود.
متاسفانه وقت ملاقات به پایان رسید و گفتگو و بسط مساله در مورد اخیر میسر نشد.