گره «مولا» در خطبه غدیر چگونه باز شد؟!

خاطره ای از مولوی شریف زاهدی از علمای برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب شیعه گروید. او در بیان خاطرات خود چنین می آورد:

خیلی فکر کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست، بلکه به معنای پیشوا و رهبر است.
تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتاب های «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعه ام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا می گویند؟
از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه(1)؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما.
به آنها گفتم: من تعجب می کنم «مولا» درباره بزرگانتان معنای واجه و رهبر می دهد ولی در سخن پیامبر(ص) به معنای دوست آمده است!
روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه حضرت رسول اکرم(ص) در غدیر خم استناد کردم.
ایشان می گفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است.
نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد.
خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد.
یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی.
گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو.
گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
خیلی اصرار کردم تا این که برگشت.
وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟
گفتم: می خواستم بهت بگم: دوستت دارم.
گفت: همین!
گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم.
دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده ام منتظرم بودند و باید می رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می کنی؟
گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می روی و شما را از راهتان بر می گردانم تا به شما بگویم «دوستت دارم»؛ ناراحت می شوی و در عقل من شک می کنی، ولی وقتی پیامبر اسلام ده ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده خود می رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی(ع) را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می دانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟
با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر -در جریان غدیر خم- می خواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی(ع) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.

پ.ن:
1- کلمه ای بلوچی است به معنای بزرگ و پیشوا.

منبع: باید شیعه می شدم، خاطرات شریف زاهدی، آشیانه مهر،مجتمع جهانی شیعه شناسی 1390، صص 138-141

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۲۳ مرداد، ۱۳۹۹ ۱۰:۱۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مذهبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *