اعتراض تاریخی امام خمینی به رسانه ها

من زمانی در فاصله بین دو دولت آقای مهندس موسوی می‌خواستم از امام سوالی کنم. کاری داشتم و درصدد بودم تا تماس بگیرم و خدمتشان برسم. در همین ایام بود که تلفن زنگ زد. سید احمد آقا گفتند امام می‌خواهند شما را ببینند. البته فقط من نه، مسئولین روزنامه‌های جمهوری اسلامی، کیهان و اطلاعات، مسئول روزنامه اطلاعات آقای دعایی، آقای خاتمی و شاهچراغی از کیهان و بنده از روزنامه جمهوری اسلامی. بنده به احمدآقا گفتم می‌خواستم در مورد مساله‌ای با امام صحبت کنم که ایشان گفت پس از جلسه با ایشان دیدار کنید. در حیاط منزل امام از آقای خاتمی پرسیدم برای چه امام ما را خواسته‌اند؟ ایشان گفت بنده هم اطلاع ندارم.
خدمت امام رسیدیم. ایشان پس از احوالپرسی گفتند بسم الله الرحمن الرحیم. من برای آقایان زحمت ایجاد کردم که عرض کنم این همه عکس و تیتر من را در روزنامه نیاورید. این همه خدمت در کشور انجام می‌شود آن‌ها را مطرح کنید. طبیبی کار خوبی می‌کند. یک دهقان کار خوبی را در مزرعه‌اش می‌کند آن را در صفحه اول بیاورید و او را تشویق کنید. چرا مرتبا عکس مرا می‌آورید؟! همه گفتیم چشم! هر چه شما بفرمایید. اگر حرف قابل مناقشه‌ای بود، مناقشه می‌کردیم و حرفمان را می‌زدیم. پس از رفتن آقایان بنده سوال خود را طرح کردم.
هفته بعد از رادیو و تلویزیون شنیدم و دیدم که آقای محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما با مدیرانشان خدمت امام رسیدند و امام صحبت‌هایی کردند که پخش شد. صحبت صراحتی در مورد این قضیه نداشت. به آقای محمد هاشمی زنگ زدم. گفتم امام شما را خواستند یا خودتان رفتید؟ گفتند امام خواستند. گفتم بجز آنچه پخش شد چه گفتند؟ آقای هاشمی پاسخ داد: امام گفتند شما برای چه تا تلویزیون را روشن می‌کنیم اسم و خبر من را می‌خوانید؟ این همه خدمت در کشور انجام می‌شود چرا همیشه نام من را می‌گویید؟ پاسخ دادم اگر ما شما را اول نیاوریم و آخر بگذاریم؛ مردم می‌ریزند و آجرهای این رادیو تلویزیون را در می‌آورند. مگر می‌گذارند!
امام فرمودند: رابطه ما با مردم به پیش از رادیو و تلویزیون برمی‌گردد و وقتی ما انقلاب را شروع کردیم رادیو و تلویزیون دست ما نبود و رابطه ما با مردم رابطه‌ای اعتقادی و قلبی است. این‌گونه نیست که رادیو و تلویزیون وسیله‌ای در دست ما باشد و ما بخواهیم با آن خودمان را مطرح کنیم.
این مطلب خیلی مهمی برای من بود و این خاطره‌ها هیچ وقت از من جدا نمی‌شود. اگر ما یک کاری در روزنامه جمهوری اسلامی کرده باشیم و آن استقلال روزنامه باشد از برکت رهنمودهای امام و تعالیم شهید بهشتی است؛ چون بنده ۱۰ سال خدمت آقای بهشتی بودم و به شیوه‌های مختلف از ایشان مطالب مختلف یاد می‌گرفتم.

راوی: مسیح مهاجری

منبع: تاریخ ایرانی

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۱۸ دی، ۱۳۹۵ ۱۲:۴۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *