این فرصت در هر قرن یکبار اتفاق می افتد! دیدار ابراهیم یزدی با صدام حسین

در قسمتی از کتاب دستهای خالی پاهای خونین نوشته اسدالله احمدی (نشر مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) به شرح ماجرای دیدار صدام با وزیر خارجه وقت ایران می پردازد. در این کتاب میخوانیم:

آبان ۵۸/نشست جنبش غیرمتعهدها/هاوانا
صلاح عمر علی، سخنگوی دولت عراق در سازمان ملل طی مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی عربی الجزیره در سال ۱۳۸۳ این دیدار را اینگونه شرح داد:
روز اول کنفرانس در هاوانا، نماینده ایران در سازمان ملل با من تماس گرفت و اظهار داشت که وزیر امور خارجه ایران تمایل دارد با صدام حسین ملاقات کند. من این موضوع را به سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق گفتم ولی علیرغم اصرار من این موضوع را با صدام در میان نگذاشت. بنابراین خودم شخصاً نزد صدام رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم و گفتم که فرصت بسیار خوبی ست که ما با ایران صحبت کنیم و مشکلاتمان را حل کنیم. مدتی فکر کرد و نظرم را هم جویا شد.
پس از اتمام جلسه کنفرانس، این ملاقات به صورت سه نفره با حضور من انجام گرفت. در این دیدار درباره مشکلات موجود بین دو کشور بحث و گفتگوی کاملاً دیپلماتیک مثبتی انجام شد. پس از رفتن ابراهیم یزدی احساس من این بود که این انسان بسیار علاقه‌مند است بحران بین دو کشور همسایه تمام شود. در این جلسه وزیر امور خارجه ایران پیشنهاد کرد هیئتهایی بین دو کشور رد و بدل شوند. یزدی پیشنهاد کرد اگر می‌خواهید هیئتی را بفرستید ما حاضریم به صورت علنی یا مخفی یا به هر شکل و طریقی که می پسندید با شما گفتگو کنیم. چون مهم این است که نگذاریم بحران بین دو کشور تشدید شود. پس از رفتن یزدی من نزد صدام برگشتم دیدم که منتظر من است. صدام پرسید چه فکری می کنی؟ به او گفتم من به خاطر این دیدار خیلی خوشحالم و نسبت به حل بحران خوشبین هستم. او ساکت بود و چیزی نمی‌گفت. چند لحظه بعد رو به من کرد و پرسید چند سال است کار دیپلماتیک می کنی؟ گفتم تقریباً ۱۰ سال. ادامه داد که تو اصلاً میدانی دیپلماسی یعنی چه؟ چه چیزی مغزت را خراب کرده؟
با این صحبت احساس نوعی ناامیدی کردم. به من گفت چه صلحی؟ چه مشکلی بین ما و ایران حل شد؟ این مسئله فرصتی ست که شاید هر یک قرن، یکبار اتفاق بیفتد. ایرانی‌ها اهواز و شط العرب را از ما گرفتند. طبعاً حالا فرصت برای ما دست داده است. الان خودشان آمده اند. در حالی که کشورشان از هم پاشیده است، ارتش آنها از هم گسیخته شده و نیروهایشان پراکنده. بین خودشان جنگ و دعواست. گروهی، گروهی دیگر را می‌کشند. الان فرصت تاریخی ماست تا بتوانیم تمام حقوق مان را به طور کامل باز گردانیم. این موضوع را فقط به تو میگویم! خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل متحد آماده کن. من میروم ضربه‌ای را بر آنها بزنم که صدایش در تمام کره زمین شنیده شود. تمام حقوقمان را پس می‌گیرم.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۲۷ خرداد، ۱۳۹۹ ۸:۱۷ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *