بازخوانی بازار از جنگ نظامی تا تحریم اقتصادی
در روزهای بحرانی بعد از جنگ، روزهایی که تحریم و بازسازی ویرانیها در دولت هاشمی رفسنجانی بهم پیوند داشت، در فاصله سالهای 72 تا 76 وزیر بازرگانی بود. یحیی آلاسحاق اکنون رئیس اتاق بازرگانی ایران و عراق است. وی از دوران جنگ و سازندگی و سیاستهایی که پیش گرفته شد، روایت خواندنی دارد که میتواند برای این روزهای اقتصاد کشور درمانگر خوبی باشد. گفتوگوی روزنامه ایران با یحیی آلاسحاق را در ادامه میآید.
یکی از سؤالاتی که اخیراً ذهن مردم را درگیر کرده این است که زمان 8 سال جنگ تحمیلی، اقتصاد کشور چگونه اداره شد که مردم با گرانی، بحران و کمبود مواد غذایی و کالایی روبهرو نشدند. اما اکنون با شروع تحریمها شاکله اقتصادی تحت تأثیر قرار گرفته و این روزها حرف از کوپن و سهمیه بندی کالاها بخصوص کالاهای اساسی مطرح میشود؟
یکی از مهمترین کارهایی که ما در زمان جنگ انجام دادیم و باعث شد وضعیت عرضه و قیمت کالاها ثبات داشته باشد، طبقهبندی کالاها بود. زمانی این طبقهبندی صورت گرفت که ارز کل کشور 10 میلیارد دلار بود که آن هم به صورت یوزانس (نوعی از اعتبارات اسنادی که در آن فروشنده کالا به خریدار مهلت می دهد تا بتواند در این فاصله وجه اعتبار را بپردازد) 6 ماهه بود. در حوزه کالاهای مورد نیاز مردم ارز مورد نیاز 3 میلیارد دلار بود. بخشی از ارز برای بازسازی واحدهای صنعتی، تولیدی، نیروگاهها و… که آسیب دیدند باید صرف میشد بدین جهت ما بشدت با کمبود ارز روبهرو بودیم. در آن مقطع ضمن اینکه کارخانجات به اندازه کافی نبود اکثر کارخانجات یا صدمه شدید دیده بودند و یا فعال نبودند. از طرفی در کنار جنگ و رویه بازسازی که در پیش گرفتیم با شبه تحریم هم روبهرو بودیم. بدین جهت یکی از کارهایی که وزارت بازرگانی باید انجام میداد که اهمیت بسیار زیادی داشت تعادل بخشی به 10هزار قلم کالا بود. از اینرو برای کالاهای ایرانی، کارت اعتباری و وام دادیم تا بتوانیم مشکلات بازار را برطرف کنیم.
در آن زمان ما باید 7 میلیون تن گندم وارد میکردیم که اکنون در این بخش به خودکفایی رسیدیم. در زمان سازندگی و جنگ در اکثر کالاها نیازمند واردات بودیم و اگر وارداتی صورت نمیگرفت کشور با مشکل مواجه میشد ولی در این دوره در شرایطی با تحریم روبهرو هستیم که در خیلی از کالاها به خودکفایی رسیدیم و اگر واردات مواد اولیه با دقت صورت گیرد، در خیلی از کالاها میتوانیم به آرامش بازار دست پیدا کنیم. نکته دیگری که در دوره سازندگی با آن مواجه بودیم 40 درصد نرخ تورم بود. ما مجبور بودیم با چنین تورمی در تأمین نیاز مردم اقدام کنیم و اجازه ندهیم بازار از نظر قیمتی رها شود. به عنوان مثال ما احتیاج به 200هزارتن لاستیک داشتیم. اما برای آنکه بتوانیم در کنار واردات به تولید توجه کنیم و از فشار تورمی کم کنیم، واردات را کاهش دادیم. بر این اساس مجبور شدیم کشور را با 120 هزار تن لاستیک اداره کنیم. پولی که برای واردات میخواست صرف شود به سمت تولید بردیم که در پی آن 10 کارخانه ایجاد شد. برای نظمدهی به این موضوع، لاستیک بخشهای کامیون شهری و برونشهری، کشاورزی، راهسازی و سواری به ترتیب در اولویت تأمین قرار گرفت. سهم سواری در این طرح به حداقل رسید. اگر برای تولید برنامهریزی نمیکردیم امکان کاهش نرخ تورم هم به وجود نمیآمد. در حقیقت ما در دوره سازندگی با 3میلیارد دلار به صورت یوزانس 6 ماهه، تورم 40درصد، شبه تحریم، نداشتن مواد اولیه و تخریب کارخانجات روبهرو بودیم. در تمام کالاها نیاز به واردات داشتیم اما برای آنکه معیشت مردم دچار مشکل نشود و بازار آرامش داشته باشد، کالاها را در سه بخش تقسیمبندی کردیم.
آیا در آن زمان تقسیمبندی کالاها مثل شرایط فعلی بود و چه کالاهایی در اولویت واردات قرار گرفت؟
بله. تقسیمبندی کالاها مثل شرایط فعلی بود و البته هر زمان که در مورد یک کالا احساس نیاز بیشتری پیدا میکردیم نسبت به واردات آن در قالب کالاهای اساسی اقدام میکردیم. آن زمان مانند شرایط فعلی کالاهای اساسی و حساس که شامل روغن، برنج، کنجاله و… بود در لیست واردات قرار گرفت و حدود 25 قلم کالا بود. برای تأمین این کالاها هیچ کوتاهی صورت نمیگرفت و تحت هر شرایطی واردات آن صورت میگرفت. لیست دوم وارداتیها که به نام ضروریها شناخته شده بودند مواد شوینده، کاغذ، پلاستیک و…. بود. مابقی کالاها عادی بودند و اگر ارزی باقی میماند نسبت به تخصیص ارز برای آنها اقدام میکردیم.
نکته دیگری که اهمیت بسزایی داشت، تأمین کالاهای مورد نیاز مردم بود. به عنوان مثال کشور به 2 میلیون تن برنج نیاز داشت و ما تنها یک میلیون تن آن را تولید میکردیم؛ از اینرو برای تأمین مابقی برنج مورد نیاز کشور برنامهریزی میکردیم. از طرفی باید ذخایر استراتژیک را کنترل میکردیم که حداقل تا 90 روز انبارها پر باشد. کشور به 11 میلیون تن گندم نیاز داشت که همواره در آن مدت ذخیره استراتژیک 90روز حفظ شد. وقتی کشور با بحرانی مواجه میشود اگر ذخایر استراتژیک قابل قبولی نداشته باشد مردم بدون گندم و نان باقی میمانند و این امر برای کشور بسیار نگران کننده است لذا سعی کردیم در ذخایر هیچ کمبودی نداشته باشیم.
با طبقهبندی کالاها و تأمین آنهامشکلات بازار حل شد و توانستید نیاز مردم را تأمین کنید؟
بعد از طبقهبندی کالاها و تأمین نیاز مردم برای ساماندهی نظام توزیع اقدام کردیم. یعنی کالاهایی که قیمت تثبیت شده داشت را به درستی عرضه کردیم. تمام سعی ما این بود که کالا به دست مصرف کننده واقعی در شهر و روستا برسد و سوءاستفادهای در آن صورت نگیرد. از اینرو بعد از نظام توزیع قیمتگذاری و نظارت بر قیمتگذاری اهمیت قابل توجهی داشت. در آن زمان که کشور با تورم 40 درصدی دست و پنجه نرم میکرد. به اذعان بانک مرکزی نوسان قیمتی در این حوزه بین 6 تا 8درصد بود. لذا مردم در زمانی که کشور با مشکل مواجه بود، فشاری را حس نمیکردند.
به نظر میرسد یکی از مشکلاتی که اقتصاد کشور اکنون با آن دست به گریبان است، نظام توزیع است. دولت بارها تأکید کرده است که کالاهای اساسی با قیمت مصوب باید عرضه شود اما در نهایت دیدیم که مردم نمیتوانند با قیمت مصوب شده کالایی را بخرند و از طرفی احتکار هم صورت میگیرد.
یکی از کارهایی که بخوبی مدیریت شد و اجازه ندادیم کشور در پی آن آسیب ببیند، نظام توزیع بود. نظام توزیع از چند راه بود، یکی از آنها شبکههای تعاونی چون کارکنان دولت، اتکا ارتش و… بود. در کنار آن شبکه پخش از طریق اصناف و بقالیها هم بود. در آن زمان به هر فرد ایرانی کوپن دادیم تا مردم دغدغه تأمین کالاهای اساسی نداشته باشند و بواسطه آن نیاز خود را تأمین کنند. لذا در آن مقطع قیمت کالاهای اساسی دستخوش تغییر نشد و مردم به راحتی میتوانستند نیاز خود را بدون مشکل و رانت تأمین کنند.
در آن زمان سازمان حمایتی هم وجود داشت؟ سازمانی که از آن انتظار کنترل و رصد قیمتها میرود و در این دوره نتوانسته کارنامه خوبی از خود بر جای بگذارد؟
بله، سازمان حمایت در آن زمان بود و فعالانه عمل میکرد. اما موضوع مهمی در این بین وجود دارد که باید به آن توجه شود. این نکته کلیدی است که اگردولت روحانی به آن بپردازد خیلی از مشکلاتش مرتفع خواهد شد. در دوره سازندگی رابطه بین مردم و دولت منسجم و قوی بود و مردم به دولت اعتماد داشتند. این امر کمک کرد تا مردم همکار دولت باشند و کسی خود را جدا از دولت و مردم نداند. همه ما وظیفه ملی را انجام دادیم و اکنون نیز باید به این سمت برویم. وقتی فاصله مردم و دولت به حداقل برسد، بزرگترین حمایت و کنترل بازار است. ما در شرایطی اقتصاد را اداره کردیم که از 7 کشتی باری یک کشتی مورد حمله قرار میگرفت. لذا کشتیها را با کاروانی از نیروی هوایی، دریایی و زمینی هدایت میکردیم تا مردم با کمبودی روبهرو نشوند. خوشبختانه مردم هم با درک صحیح از وضعیت کشور صبوری و همراهی کردند. اگر در شهری با کمبود کالا روبهرو میشدیم مابقی شهرها، سعی میکردند کسریها را جبران کنند. لذا دولت باید به دنبال اعتماد و همدلی مردم باشد.
مصاحبه کننده: مرجان اسلامی فر