برای خانواده باید وقت گذاشت حتی در اوج انقلاب؛ از باغچه کاری و پختن غذا در خانه تا آموزش مسائل جنسی به فرزند!

ایشان [مرحوم شهید بهشتی] روز جمعه را مخصوص وقت گذرانی با خانواده قرار داده بودند. در روز جمعه به کارهای خانه مثل باغچه کاری مشغول بودند و البته پختن غذا هم در روز جمعه نوبت ایشان بود. حتی این موضوع باعث شده بود که عده ای گلایه کنند که چطور آقای بهشتی در روز جمعه تلفن خانه اش را می کشد! حتی این موضوع به یک روزنامه هم در اوایل انقلاب هم کشیده شد که یک شخصی گفته بود که این آقا اصلا انقلابی نبود! ما روزهای جمعه به ایشان زنگ می زدیم و جواب ما را نمی داد. در روزهای معمولی هم ما ساعت 10 شب می خوابیدیم و اول صبح همه ما بیدار بودیم که هنوز هم بر همان منوال هستیم.
یک نکته ای که جالب بود این بود که من به سن بلوغ رسیده بودم و با مرحوم بهشتی در تپه های قیطریه به پیاده روی می رفتیم. یک روز حین پیاده روی ایشان آرام آرام در حیطه مسائل جنسی و بلوغ وارد شدند. الان که دوباره به آن موضوع فکر می کنم متوجه ظرافت ورود به این مساله از سوی ایشان نظرم را جلب می کند. ایشان همه مناسبات را رعایت می کردند که حریم شکنی هم صورت نگیرد. من الان دارم فکر می کنم که اگر من یک پسر داشتم چگونه باید این موضوع را با او در میان می گذاشتم! به نظر من برخلاف خیلی ها که این مسائل را تابو می کنند، مرحوم بهشتی با ظرافت خاصی این موضوع را با من در میان گذاشتند.
این همفکری ها در حوزه های دیگر هم بود. مثلا درباره انتخاب رشته تحصیلی هم مطرح بود. من در آن زمان معدل خیلی خوبی داشتم و می توانستم در هر رشته ای که می خواهم وارد دانشگاه بشوم. من در معرض این بودم که دانشجوی پزشکی بشوم یا دنبال علاقه شخصی خودم که فلسفه بود بروم. ایشان به من گفتند برو با افرادی که در عرصه پزشکی یا اجتماعی هستند مشورت کن. ایشان من را سراغ افرادی فرستادند و من رفتم با دکتر پیمان و چند نفر دیگر صحبت کردم. ایشان به من گفتند که اگر بخواهی فلسفه بخوانی آخرسر باید معلم شوی و من از معلمی اصلا خوشم نمی آمد. یک نکته دیگری هم در این زمینه گفتند که اگر بخواهی در این رشته درس بخوانی ممکن است درباره آن چیزی که در باورهایت به آن رسیدی و بین معیشت و زندگی ات فاصله بیفتد، ببین می توانی در این موقع هم باورهایت را حفظ کنی و هم زندگی ات را کنی یا خیر. در آخر من به رشته پزشکی رفتم و بعد از 3 سال تغییر رشته دادم و همان فلسفه را خواندم.

راوی: سید محمدرضا بهشتی

منبع: در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۸ تیر، ۱۳۹۶ ۷:۱۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات مشاهیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *