تصویر شب شهادت استاد مطهری در ذهن فرزندان

پدرم در شب شهادت به خانه دکتر سحابی رفته بود. من خانه بودم و امتحان زبان داشتم و در حال درس خواندن بودم، تلفن خانه زنگ زد و شخصی که پشت تلفن بود به مادرم گفت که مطهری شب به منزل نمی آید. مادر گفت که مطهری کسی نیست که اگر نخواهد شب به منزل بیاید کسی را واسطه گفتن این خبر کند، به من بگویید که چه شده است؟ آن شخص گفت که پای مطهری تیر خورده است. بعد مادرم به همراه برادرم علی به سمت بیمارستان رفتند که همانجا تا مادرم را دیده بودند به او تسلیت گفته بودند. مادرم همانجا خیلی محکم ایستاد و گفت شهادت افتخاری برای خانواده ما است. بعد مادرم به خانه آمد و با لحنی آرام به ما گفت که ناراحت نباشید که ما هم جزو خانواده شهدا قرار گرفتیم. ما تا صبح بیدار بودیم و در کتابخانه پدرم می چرخیدیم و به دنبال وصیت نامه ایشان بودیم که سر ساعت 2 نصفه شب صدای ساعت پدرم برای نماز شب به صدا در آمد که از تاثیر گذارترین خاطرات من است. او قبل از عصر به بیرون از خانه رفته بود اما ساعتش را کوک کرده بود تا مبادا نماز شب را از دست بدهد.

راوی: حمیده مطهری، فرزند چهارم شهید مطهری

منبع: خبرگزاری خبرآنلاین

تاریخ درج مطلب: چهارشنبه، ۱۳ اردیبهشت، ۱۳۹۶ ۳:۱۵ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *