خاطرات یک خلبان از فتح خرمشهر!

امیر سرتیپ 2 خلبان کیومرث حیدریان را خیلی ها بخوبی می شناسند؛ رشادتها و دلاوری های این مرد بزرگ در دفاع مقدس شهره خاص و عام است سرآمداین رشادتها سرنگونی سه فروند جنگنده بعثی ها در یک تعقیب و گریز بر فراز آسمان استان کرمانشاه توسط وی می باشد.
وی در خصوص روزهای فتح بزرگ خرمشهر نیز خاطراتی برای خبرنگار ایرنا؛ بازگو کرد که تلخی و شیرینی در این خاطرات ملموس است وی گفت: در همان روزها (آستانه عملیات بیت المقدس) و در منطقه مشغول صرف ناهار بودیم که ناگهان یکی از بچه های تکاور نیروی دریایی ارتش با حالتی پریشان و آشفته وارد شد؛ خیلی بغض کرده بود و در نهایت نتوانست مانع گریه کردن خود شود وی افزود: وقتی دلیل این حالت را از وی جویا شدیم؛ این تکاور که به سختی حرف می زد؛ گفت: همین الان از خرمشهر می آیم ؛ ساعاتی قبل صحنه هایی دیدم که بسیار تکان دهنده و وحشتناک بود و برایم به کابوسی تبدیل شده است حیدریان ادامه داد: تکاور در خصوص جزییات صحنه هایی که مشاهده کرده بود؟ گفت: در خرمشهر وقتی بعثی ها حمله کردند؛ من خود را درون یک تانکر خالی از آب پنهان نمودم؛ تانکر هم به حدی گلوله خورده بود که سوراخ سوراخ شده بود تکاور افزود: وقتی از یکی از این سوراخها بیرون را نگاه می کردم؛ دیدم بعثی ها یک دختر پرستار را به اسارت در آورده اند آنها بعد از آزار واذیت بسیار به این دختر معصوم ؛ در نهایت تیر خلاصی به سر او زدند و دخترک پرپر شد تیمسار خلبان حیدریان در حالی که این خاطره را با بغض مطرح می کرد؛ گفت: در همین لحظه سرلشکر شهید عباس دوران بسیار متاثر و ناراحت شده بود؛ از جای برخاست و گفت: زود باشید بچه ها؛ الان موقعش است که یک ضربه حسابی به این نامردها بزنیم و حق آن دختر معصوم را بگیریم
وی گفت: وقتی با عباس به پرواز درآمدیم ؛ نزدیکی های جزیره مینو چادرهای بعثی ها را مشاهده کردیم و دیدیم که افسرانشان روی صندلی نشسته بودند وسایر افراد آنها به صورت چهار ردیفی ایستاده بودند و آشپزها مشغول دادن غذا به آنها بودند.
تیمسار افزود: در این هنگام به اتفاق شهید دوران؛ آنها را به رگبار مسلسل بستیم و درست مانند یک سفره 100 متری که از فراز آسمان مشهود است؛ دیدیم که همه آنها قلع و قمع و بر زمین پهن شدند؛ در این هنگام دیدم که دماغ هواپیمای شهید دوران چپ و راست می شود؛ احساس کردم که هواپیمای وی آسیب دیده اما موضوع این نبود بلکه این هم رزم من چنان خشمگین و برآشفته شده بود که چپ و راست می رفت و بعثی ها را درو می کرد وی گفت: در این هنگام شهید دوران فریاد می زد انتقام آن دختر پرستاررا می گیرم. تیمسار خلبان حیدریان خاطره دیگری از آن روزها را یادآور می شود هنگامی که نیروهای بعثی به درون گمرک خرمشهر رخنه کرده بودند و قصد داشتندخودروهای تویوتای پرشماری که در آنجا وجود داشتند
را با سوئیچ انداختن و یا بکسل کردن باخود ببرند با سه تن دیگر از خلبانان به پرواز درآمدیم و تمام نیروهای عراقی را تار و مار کردیم و اجازه ندادیم حتی یک خودرو به دست بعثی ها بیفتد وی به عملیات پیروزمندانه دیگری در منطقه شلمچه اشاره کرد و گفت: بعثی‌ها در این منطقه به قدری ضد هوائی کار گذاشته بودند که حتی در درون خاک خودمان هم که پرواز می کردیم؛ احساس امنیت نداشتیم برای همین تصمیم گرفتیم برای همیشه به این حس ناامنی پایان دهیم وی گفت: در یک عملیات حساب شده و غافلگیرانه چنان ضربه‌ای به مواضع بعثی‌ها وارد کردیم که همه تجهیزات؛ تأسیسات و ضد هوائی‌های آنها را منهدم کردیم البته تنها جایی که حتی یک گلوله هم به سمت آن شلیک نکردیم، مسجدشلمچه بود.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲ خرداد، ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

One thought on “خاطرات یک خلبان از فتح خرمشهر!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *