خاطره ای از استاد روزبه؛ آماده کردن وسایل آزمایشگاه تا ساعت ۱ بامداد

استاد اکبر خواجه‌پیری، فارغ‌التّحصیل دوره‌ی 4 دبیرستان علوی و مدیر دبستان علوی شماره‌ی 2: یک‌روز، بعد از رفتن به منزل، متوجّه شدم که دفتر فیزیکم را جا گذاشته‌ام. ساعت 9 شب بود. با دوچرخه برگشتم تا آن را بردارم. زنگ زدم، مشهدی محمّد (مستخدم مدرسه) در را باز کرد. به طبقه‌ی سوم رفتم و دفترم را برداشتم. در برگشت، متوجّه شدم چراغ آزمایشگاه فیزیک روشن است. از شیشه‌ی کوچکِ در نگاه کردم و دیدم آقای روزبه روی زمین، مقابل میز و دستگاه نشسته و مشغول کار است. در زدم. فرمودند: کی هستی؟ بیا تو. داخل شدم و سلام کردم. گفتم: آقا! ساعت از 9 گذشته است. به منزل نمی‌روید؟! فرمودند: فردا برای ششمی‌ها آزمایش تداخل امواج داریم؛ دستگاه‌ها را تنظیم می‌کنم تا فردا وقت کلاسی دانش‌آموزان تلف نشود. گفتم: آقا، کمک نمی‌خواهید؟ فرمودند: چرا؛ بیا نور بینداز تا من تنظیم کنم؛ یک‌نفری کار مشکل است. تا حدود ساعت ۱۱:۳۰ به ایشان کمک کردم. ناگهان پرسیدند: اصلاً تو برای چه به مدرسه آمده بودی؟ گفتم: برای بردن دفتر فیزیک. فرمودند: خوب! بس است! تو دیگر برو؛ من بقیّه‌ی کار را خودم انجام می‌دهم. خداحافظی کردم و رفتم. فردای آن‌شب، از ایشان پرسیدم: آقا! تا کی مشغول بودید؟ فرمودند: زود تمام شد؛ حدود ۱:۳۰ بود که از مدرسه رفتم و 2 منزل بودم!

منبع: کانال تلگرامی تجربه نگاری مدارس اسلامی، @Experiography

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۶ آبان، ۱۳۹۵ ۱۲:۲۰ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *