خاطره ای جالب از مراسم ختم اخوان ثالث در سال ۶۹

احمد زیدآبادی:

[سال ۱۳۶۹] مراسم ترحیم اخوان ثالث در مسجدی در شمال خیابان سهروردی در نزدیک میدان پالیزی برگزار شد. عموم حاضران که از روشنفکران و شاعران و نویسندگان پا به سن گذاشته بودند، با کت و شلوار مرتب و کراوات، روی صندلی جا خوش کرده و گوش به تلاوت قرآن سپرده بودند. قاری آیاتی از قرآن را انتخاب کرده بود که همگی وعده عذابی سخت در آخرت میداد و این قدری مرا نسبت به تعمدی بودن کارش مشکوک کرد، اما ای بسا که انتخاب او صرفا از سر تصادف بود. پس از قرائت آیات عذاب، واعظی چاق و میانسال بر منبر نشست. از قضا واعظ هم، سیدی عامی بود که تا آن زمان نام اخوان ثالث به گوشش نخورده بود. از این رو ابتدا بحث به کلی عامیانه ای در میان کشید، اما هنگامی که پی برد متوفی شاعری آن هم در شمار نامدارترین شاعران معاصر بوده است، ناگهان به خود آمد و گفت: حیف که نمی دانسته در چه محفلی شرکت می کند وگرنه اشعاری را یادداشت می کرد و با خود می آورد. او سپس آنچه شعر اصطلاح سطحی و عامیانه در حافظه اش داشت، بی هیچ نظم و ربطی قرائت کرد و آن گاه زیر آواز زد و از جماعت خواست که ضمن تکرار ترجیع بند شعر او سینه هم بزنند.
در آن شرایط، اوضاع سیاسی و امنیتی به گونه ای بود که در میان جماعت، کمتر کسی جرئت رد درخواست واعظ را در خود دید. از این رو، مردان کراواتی ضمن به سینه کوفتن، ترجیع بند شعر واعظ را هم تکرار می کردند: «من گدایم گدایم گدایم، من گدای در خانه مرتضایم!» از تماشای این صحنه چنان به خنده افتادم که برای جلوگیری از رسوایی از مسجد بیرون زدم.

منبع: [restrict] گرگ و میش هوای خردادماه، احمد زیدآبادی، نشر نی، چاپ سوم، ص ۱۸۰

[/restrict]

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۱۲ اسفند، ۱۴۰۰ ۲:۵۲ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *