دیدار ملا احمد نراقی با فتحعلی شاه و درخواست های او از شاه

بخش قابل توجهی از آموزه های سیاسی ما، نصایحی است که به پادشاهان شده است. در این میان، حکایات تاریخی نقش مهمی دارد، حکایاتی که در باره رفتار شاهان با مردمان است، برخی خوب و برخی بد، و از نقل هر کدام عبرت خاصی در نظر است. گفتن این حکایات، بیشتر برای آموزش دادن به پادشاهان و تشویق آنان به رفتارهای عادلانه و مهربانانه با خلایق بوده است. متون سیاسی و اندرزنامه های ما مملو از این حکایت است. البته برخی حکایات از ایران قدیم و باستان است و بسیار کهنه، هرچند محتوای آنها در هر حال مهم بوده است، برخی هم از خلفا و سلاطین صدر اسلام و سپس دوره غزنویان و سلجوقیان است. به خصوص از دوره سلجوقی به این طرف این حکایت، منظم تر وارد این متون شده است. این رویه تا دوره صفوی و قاجار ادامه یافت و اغلب در کنار دهها داستان قدیمی، گاه داستانی نو و جدید هم مثلا از شاه عباس یا فتحعلی شاه بر آن افزوده شده است. از پس از مشروطه، ادبیات اندرزنامه نویسی که ابتنای آن بر حقوق قطعی شاه و حکومت او بر مردم و الهی و ظلل الهی بودن او از یک طرف و به حساب آوردن خلایق به عنوان رعیت (رعایا = گوسفندان آن چوپان) بود، عوض شد و دیگر آن دست نوشته ها ادامه نیافت. یکی از حکایات جالب که ذیلا نقل می کنم، از دوره قاجار، و در باره برخورد مرحوم ملااحمد نراقی و دیدار او با فتحعلی شاه قاجار است. دیروز در همین کانال داستانی در باره آمدن وی به تهران و نوع استقبال او در شهر و سخن فتحعلی شاه در باره وی آوردم. اما این بار شرح دیدار او با فتحعلی شاه است که یک اندرزنامه نویس، سعی کرده است از آن حکایت، برای چگونگی حضور عالمان نزد شاهان نقل و از آن استفاده کند. به نظرم از لحاظ محتوی با روح فرهنگ ایرانی و همان رویه اندرزنامه نویسی سازگار است. اما نویسنده این حکایت که هم خود روحانی است، ملاحظات خاصی را در نقل این حکایت و نتیجه گیری از آن دارد که جالب است. این که یک عالم، وقتی خدمت شاه می رسد، چطور باید از ضعفا و فقرا حمایت کند، نباید دنبال اغراض و اهداف شخصی خود باشد و در این صورت است که موفق خواهد بود.

ملا احمد نراقی

شنیدم به تواتر و روات متعدده که در همان سفر مرحوم مغفور ملااحمد نراقی اعلی الله مقامه…. در یوم سیم ورود آن جناب مرحوم خاقان خلد آشیان آمدند در منزل جناب مرحوم فاضل نراقی، و آن مجلس را به دیدن و صحبت های متفرقه از سفر و خواستن [خواسته های] ایشان گذرانیدند، ولکن در ملاقات دویم که جناب مرحوم فاضل نراقی به بازدید خاقان رفتند، اول سبقت کلام از جانب پادشاه به جناب آن مرحوم شده، اوّل احوالات نیک و بد رعایای دارالمؤمنین را از آن مرحوم سؤال نمودند. آن جناب فرمودند که هرگاه حکّام بگذارند که رعیّت دقیقه ای آسوده باشد، همگی دعاگوی پادشاه خود می باشند. خاقان مرحوم گفتند که ما جبر و ظلم حکام را نسبت به رعیت بر شما واگذار نموده ایم، هرگاه بر آن ها جبری لازم بیاید در قیامت در نزد پادشاه حقیقی باید تو که مجتهد جامع الشرایط هستید، از عهده جواب آن ها برآیید.
دویم فرمودند که بر سلسله طلاب و سادات چگونه می گذرد؟ در جواب آن جناب فرمودند که هرگاه وظیفه مستمری آن ها برسد، لشکر دعای پادشاه می باشند. خاقان فرمودند: مگر قصوری در مستمری آن ها شده فرمودند؟ بلی، در این میانه اسم آن ها هست و رسم آن ها نیست.
بعد فرمودند که بر حضرات مجتهدین عظام چگونه می گذرد. در جواب فرمودند که از سایر علما را مطلع نیستم، لکن بر خود فی نفسه من در نهایت خوشی و دعا گوی دولت پادشاه.
و فرمودند که بر ضعفا و فقرا کاشان چگونه می گذرد؟ در جواب فرمودند که فقراء قدیم تصدق سر پادشاه شدند، و آن جماعت متوسط الحال از دست جبر حکام فقیر و بیچاره شدند، و اغنیاء بجای متوسطین مقام گرفته اند، تو در قیامت جواب آن ها را در عهده من گذارده اید، و الحال در دار دنیا من تمام آن هارا به دست شما می سپارم، و خود از میانه آن ها به گوشه نراق هجرت می نمایم، دیگر قوه شنیدن آه و ناله بیچارگان را ندارم، دیگر زیاده از این تکلیف خود را نمی دانم بگویم که مرحوم خاقان در حال فرستادند که حساب حکّام و مباشرین بلد را به دقت رسیدگی نمایند، و دیناری در کار رعیّت معامله ننمایند تا زمان معاودت جناب مرحوم ملا احمد، و مستمری قدیم سادات و طلاب و اعزّه ولایت را فرمان مجددی به انضمام مستمری به جهت خود مرحوم آقا برقرار فرمودند، و به قدر دویست تومان وجه نقد به جهت خرجی طلاب و همرهان ایشان فرستادند، و مقدار چهار صد خروار غله به واسطه فقراء و مساکین برات نمودند.
و بعد از آن فرمودند که آنچه میل خود سرکار آقا می باشد، فرمایش نمایند تا سرانجام شود. آن مرحوم فرمودند که من توقع مال دنیایی از جهت خود ندارم، لکن می خواهم که تحمیل و مالیات دیوانی صنف خبّاز را از دفترخانه مبارکه موضوع نمایند که فقراء از این جهت قدری آسوده باشند، و دعاگوی پادشاه باشند که فی الحال فرمان تخفیف از صنف خبّازان را صادر فرمودند، و به خدمت آن جناب فرستادند.

220px-fath_ali_shahhermitage1
و بعد فرمودند که دیگر چه خواهش و میل دارید فرمودند که سایر کسبه و اصناف فقیر شده اند به جهت آن ها هم باید تخفیفی برقرار فرمایند که آن ها نیز دعاگوی پادشاه باشند، مبلغ دو هزار تومان وجه به جهت تخفیف کسبه بازار و اصناف گرفتند.
و بعد مرحوم خاقان فرمودندکه الحال باز هم مؤخذه خدایی خواهم بود، و تو هم رعیّت مرا به دور انداخته، از میانه ایشان هجرت خواهید فرمود، هرگاه تمام مالیات آن بلد را از من خواهش فرموده بودید هر آینه می دادم که دقیقه ای از من و رعیت بیچاره سرگران نباشید…
بلی چون اذن مراجعت از حضرت سلطان حاصل کردند، و این خبر به اهل وظایف و مستمری خواران بلد خود رسیده که آن مقتدی الانام آن ها را برقرار و پایدار نموده، و فقرا و مساکین استماع نمودند که از جهت ایشان غلّه برقرار فرمودند و حضرات رعایا و کسبه استماع نمودند که حاکم ایشان معزول است و تخفیف از جهت اهل ولایت گرفته شده است، تمامی از سرور و انبساط این استماع شادی ها می کردند، و دعاها به جان و حق پادشاه و آن مقتدی الانام می نمودند تا آن که آن جناب به اعزاز و اکرام در دارالخلافه روانه ولایت شدند که تمامی آن ناحیه از اهل شهر و بلوکات اناثاً ذکوراً صغیراً کبیراً از دو منزل الی یک فرسخ به جهت استقبال آمده بودند، به نحوی ایشان را وارد شهر نمودند که مافوق آن در آن بلد متصور نمی گردید. بلی هر مجتهد مشهوری که خالصاً لوجه الله از جهت خداوند کریم درباره بندگان به پادشاه بفرمایند، البته کلام در قلب پادشاه اثر می کند، به حدی که آنچه بگوید تمرّد نمی شود، به شرط آن که گوینده کلام زمانه داری و طریقه میل و سلوک مزاج سلطان حرف نزند، بلکه آنچه خداوند را خوش آید و باعث دلگیری سلطان هم باشد، آن مرد عالم او را بگوید و پادشاه را بر آن بدارد که آن عمل انجام پذیر شود، و چنانچه بنای مزاج گویی و تصدیق قول نمایی و تملق باشد، هرگز آن ها به عمل خیر سبقت نمی نمایند، و آن هم جرات به اظهار نمی کند جمیع امورات بندگان خدا بر زمین و در عهده تعویق است.

نویسنده: رسول جعفریان

منبع: کانال تلگرام رسول جعفریان، @jafarain1964

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۲۱ آذر، ۱۳۹۵ ۱:۲۱ ب.ظ

دسته بندی: مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *