روایت حامد زمانی از اتصال و انفصال از دوستانش

حامد زمانی نوشت: تقریبا دو سال پیش بود چند ماهی میشد درگیر اهمیت ورود مسائل اجتماعی در حوزه موسیقی بودم و‌ هر اتفاق، ایده یا پیشنهادی رو با این عینک نگاه میکردم؛
که فلان موضوع در هیبت یک اثر اجتماعی چه شکلی میشه و باید چگونه ساخته بشه؟
انگار سال ۸۴ بود و منیکه اونروزها معتقد ‌بودم شدیدا جای سیاست ما‌ توی موسیقی‌ ما خالیه!
علیرغم سیاست حالا این جای خالی رو برای اجتماعیات هم شدیدا حس میکردم!
اول باید خودمو میساختم و ابعاد این مسیرو؛
و دوم اکثر پیشنهادای ساخت کار‌ هم‌ بخاطر‌ نوع نگاه پیشنهاد دهنده ها پر از قالبها و‌ کلیدواژه های کلیشه ای و گل‌و‌بلبلی بود و اصلا ولع و شور ساخت کارو برای منی که توی اون حال و‌ هوا‌ بودم بوجود نمیاورد!
که همین یکی از اصلیترین دلایل کم‌کاریم توی اونروزها بود؛
.تا اینکه پیشنهادی بدستم رسید برای ساخت یه اثر با موضوع شهدای هفتم تیر
و اولین چیزی که ذهنم رو‌ مشغول کرد؛ نسبت شهدای هفتم تیر با عدالت بود؛
فرمول ساده بود:
شهدای هفتم‌تیر -> شهید بهشتی (سردمدار گفتمان عدالت محور درانقلاب)
این ایده رو با تهیه‌کننده که مدیریت یه مجموعه فرهنگی بزرگ رو برعهده داشت؛ درمیون گذاشتیم و از قضا با استقبال گرم و‌تحسینشون مواجه شدیم و‌ کلی حرف و‌ حدیث در رابطه با لزوم ساخت چنین آثار و‌ نیاز جامعه به اون!
روزها فکر کردیم و‌خوندیم و‌ نوشتیم
نزدیک ۱۱۰ بیت سروده شد
که هر کدومشون عین روایت دین از عدالت بود؛
از اجتماع و از اصل انقلاب…
از بین اونها تقریبا ۲۰ بیت انتخاب کردیم و‌ طبق روال جلسه ای برگزار شد برای بررسی ابیات
اما ناباورانه با مخالفت و رد اکثر ابیات مواجه شدیم!
مخالفت هموناییکه دم از وجوب چنین آثاری میزدند!
و‌ جمله ای که تا همین لحظه تو سرم میپیچه بعنوان دلیل مخالفت:
“اگه توی لندن و‌ لس آنجلس هم بخوان برای این موضوع آهنگی‌بسازن؛ همینها رو‌ میگن!”
گفتم:
اگرحاضر به ساخت کار، بدون حذف یا تغییر حتی یک‌ واو هستید؛بسم الله! وگرنه…
وقتی بیتی سروده شده؛ یعنی عقیده ای پشت اون‌ بوده؛ اگر قرار به حذف یا تغییر باشد؛ باید در اون عقیده رو‌‌ گل گرفت!

برگشتم به ده دوازده سال پیش
به روزایی که به امثالهم میگفتم که هم میشود و هم باید موسیقی ای داشت با این سروشکل!
اما هیچکدوم زیر بار نمیرفتن!
یکی مسخره میکرد و یکی‌تهدید!
یکی هم نصیحت!
بعد از اون؛ از چند جای دیگه که خبر به گوششون رسیده بود؛ تماس گرفتند برای تهیه‌کنندگی این اثر؛
اما‌ یکیشون از حذف فلان بیت میگفت و‌ یکی دیگه از اضافه شدن بیتی که کار با امید تموم بشه!

یقین پیدا کردم، هنوز خیلی مونده برای رسیدن به این درک!
هنوز ملاحظات و‌ مصلحتهای سازمانی ارجح ترن!
هنوز‌ نفهمیدیم که سرمون به سنگ خورده!
هنوز فرسنگها فاصله داریم
از شعار مطالبه‌گری تا مطالبه گری
از شعار نقدپذیری تا نقدپذیری
هنوز نفهمیدیم:
اگه ما نسازیم؛ اونها میسازن! اما اونطور که میخوان!
اگه ما نگیم؛ اونا میگن! اما اونطور و اونجایی که میخوان!
و هنوز نفهمیدیم:
فرقه بین گفتن ما و‌ اونها
که هرکه نقد‌ کرد ضددین‌ نیست!
و‌ ضدانقلاب !
هنوز میترسیم؛ و ترس بنیان شکست است!
به خیالمون داریم با محافظه‌کاری و مصلحت‌اندیشی منافع مجموعه زیردستمون رو‌حفظ میکنیم؛ اما‌ غافل ازونکه‌ داریم تیشه به ریشه ش میزنیم!
نمیفهمیم کشورمون الان بیشتر از هروقت دیگه به نقدکردن و نقد شنیدن نیاز داره
و بالتبع به هنر و‌ موسیقی کنشگر

همونجا بود که تصمیم‌گرفتم خودم بسازم؛
که اگر مردی و‌ واقعا اعتقاد داری؛ خودت بساز!
خودت هزینه کن!
که همین، ناباورانه سرآغاز خیلی از دشمنیها و‌ دوریها شد؛ بجای همراهیها و‌ رفاقتها!
پ‌ن۱: برای من رفاقت اونجایی معنی داره که نیستم!
اما چه باک‌که معتقدیم؛ مردم ‌ولی نعمت این نظام اند و‌ همینها در اوج بیکسی همراه شدند و‌ حامی و‌ رسانه!

از اونروزها روزها گذشت…
از هفت تیر ی که یه اثر نبود؛ بلکه شروع یه مسیر
از مسیری که از بگذرد میگذشت!
از لبه ی شمشیر حق و باطل
و از ریل نامردیها…

روزها گذشت تا ۲۹ بهمن ۹۶
که من این روز‌ رو‌ نقطه ی عطفی در هنر اجتماعی کشور میدونم
بشرط اینکه سرمونو از زیر برف دربیاریم حالا که دیگه بهونه ای نمونده
برای ترسوها
مجیزگوها
و اونها که فقط خودشون رو‌ معیار دین و‌ انقلاب میدونن و هرکی خلافشون حرفی بزنه ضد دینه و ضدانقلاب!
پ‌ن۲: انتقاد مردم، فقط از دولت و مجلس و قوه‌ی قضائیه نیست؛ نه، ممکن است از شخص حقیر هم انتقاد داشته باشند اما این انتقاد منافاتی ندارد با ایستادگی پای نظام اسلامی و نظام انقلابی که با فداکاری این ملت به وجود آمده است (رهبرانقلاب/۲۹بهمن۹۶)

منبع: کانال تلگرام حامد زمانی

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۳ اسفند، ۱۳۹۶ ۳:۴۳ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *