روایت مشاور هاشمی رفسنجانی از سوابق احمدی نژاد
آنچه میخوانید بخشی از گفتگوی غلامعلی رجایی با پایگاه انصاف نیوز درباره سوابق احمدی نژاد در دوره استانداری اردبیل است:
یک بحثی که کمتر مطرح شده است بحث آقای احمدی نژاد است، برخورد هاشمی با احمدی نژاد را چطور میبینید؟ فکر نمیکنید یک خورده از موضع بالا به احمدی نژاد نگاه کردند؟ و این موضوع باعث شد که احمدی نژاد هم موضع بگیرد؟ احمدی نژاد یک زمانی فرماندار هاشمی بود.
حتی استاندارش بود.
یعنی نیروی خود هاشمی بود.
من به تازگی از کسی یک نقدی شنیدم که در حضور خود احمدی نژاد هم مطرح شده بوده، نقد درستی هم هست و عکس نظر شماست؛ به آقای احمدی نژاد گفته بودند «شما که آن تعاریف را از آقای هاشمی میکردید و در دوره هاشمی رییس ستاد شرق ایشان بودید، این هاشمی که همان هاشمی است»، احمدی نژاد گفته بود «من گشتم و کسی را غیر از هاشمی ندیدم که بیارزد با او مخالفت کنم.» اگر اینگونه که گفته است باشد معلوم میشود مخالفت با هاشمی اهداف خاصی داشته است.
اولاً سطح هاشمی این نبود که با احمدی نژاد درگیر شود، منتها باید از اینطرف قضیه را نگاه کرد که آقای هاشمی را به عرصهای کشاندند که درگیرش بکنند؛ در تلویزیون آمدند اسم خانوادهاش را بردند، اسم آقای ناطق را آوردند؛ رهبری هم مجبور شد که بیایند و دفاع بکنند. عملی که آقای احمدی نژاد انجام داد خلاف اخلاق بود.
آقای هاشمی هم بعد از این قضیه، در حرم امام به احمدی¬ نژاد میگوید این چیزهایی که گفتید خلاف بوده است، اصلاح کنید وگرنه ما از جایی دیگر دنبال میکنیم. در سالگرد امام که نشسته بودند این اتفاق افتاد یک عکسی هم وجود دارد که در آن از حالت آقای هاشمی این اتفاق پیداست. خب احمدی نژاد آمد و به خلاف چیزهایی گفت، جامعه هم متأثر از فرهنگ شفاهی برخی از آن صحبتها را پذیرفت؛ بنابراین آقای هاشمی نرفت به سمت درگیری، احمدی ¬نژاد برای خودش عرصهای را تعریف کرد که دیده بشود و این عرصه را هم به نظرم هوشمندانه انتخاب کرد که باید با آدم بزرگی خودش را درگیر کند که دیده بشود که به قول شما از جهاتی موفق هم شد، ولی احمدی نژاد در دراز مدت موفق نشد.
احمدی نژاد منهای بعضیها که از ماهیت و ذاتش خبر ندارند، از کنشها، تصمیمها و سمت و سو هایش، رویکر کلیاش مشخص است. تاکنون چند عکس العمل داشته است که قابل توجه است؛ مثلا رهبری میگوید در انتخابات شرکت نکن، اما او شرکت میکند. یا کنشهایی مثل آن قهری که کرد به واقع یک چیز استثنایی بود. شاید میتوانست این حرف را که میخواهد رییس دفتر بگذارد و رهبری مخالف میکند به شکل دیگری بزند؛ رهبری هم بر اساس مصالحی مخالفت میکند. بله این حق رییس جمهور است که رییس دفترش را خودش انتخاب کند، ولی آقای احمدی نژاد در کشوری زندگی میکند که هرجا بن بستی پیش میآید یا قانون در آن مسکوت است، برای حل آن بن بست نزد همین رهبری میروند. همه رییس جمهورها اینطور هستند؛ در جایی که قانون ساکت، ناقص یا نارسا است و یا به طور کل قانونی وجود ندارد، رهبری این خلا را پر میکند.
احمدی نژاد در کوتاه مدت موفق شد و بعضیها هم باورشان شد ولی در دراز مدت نه! اصلاً. غیر از کنشهایی که ایشان داشتند این سوال مطرح است که چرا ایشان سعی کرد به آقای خاتمی نزدیک شود و آقای مشایی برای آقای خاتمی نامه نوشت؟ اینها داشتند فراموش میشدند و فراموش هم شدند، خواستند با دستگیریِ اصلاح طلبان به نوعی دوباره بیایند و دیده شوند.
الان که دیگر نمیتوانند با هاشمی درگیر شوند، با رهبری هم که توانش را ندارند، قوه قضاییه را پیدا کردهاند که البته این روند به طور حتم موفق نمیشود.
ضمناً یک نکته را هم دربارهی اینکه چرا موفق نمیشود بگویم؛ بقایی مواردی در پرونده¬اش وجود دارد که قوه قضاییه خیلی نجابت به خرج میدهد در علنی کردن آنها. اگر این موارد را علنی کنند، سکهها و دلارهایی که نزد بقایی بوده است، اینها باید توجیه کنند. این موارد را از قاضی پرونده¬اش شنیدم، البته قاضی حال حاضر نه، قاضی قبلی بعضی مسایل را به من اطلاعات دادند.
خب جامعه میگوید شما که ادعای عدالت و برابری و مردمگرایی میکردید چطور از یک کسی که در خانهاش این چیزها پیدا شده دفاع میکنید؟! البته حق اینها هم محفوظ است، میگویند مثل مهدی هاشمی. قوه قضاییه باید هوشمندانهتر عمل میکرد وقتی میگویند که علنی کنید آبروی ما برود، چرا قوه¬ قضاییه استنکاف میکند؟ این هم بحثی است که از قوه قضاییه باید دنبال بکنید.
ما بحث اصلیمان، بحث منافع کشور و منافع ملی است؛ بالاخره آقای احمدی نژاد میآید رییس جمهور میشود، حالا به طریقی، اما این دیدگاه بوده است که آقای احمدی نژاد و اطرافیانشان هم در مورد آن صحبت کردهاند، در سخنرانی دوهفته پیش خود هم گفت: «بالاخره ما چون بیرون از قدرت بودیم وقتی وارد قدرت شدیم نتوانستند مارا تحمل بکنند،» بهنوعی هم میشود حرفش را تصدیق کرد، نوع نگاهی که بزرگان به او داشتند، انگار بچهای است که آمده؛ چرا بزرگان ما نیامدند دستش را بگیرند، شاید او بچه بود و پرخاش می¬کرد اما دستش را میگرفتند و کمک میکردند. او را از همان اول به عنوان رییس جمهور قبول نکردند و این تقابلها آغاز شد که تا الان هم ما داریم تبعاتش را برای کشور میبینیم.
بحث احمدی نژاد بحث خیلی مفصلی است. اول اینکه چطور شکل گرفت که شد احمدی نژاد؟ آبادگرانی که مطرحش کردند به چه انگیزهای مطرحش کردند؟ آن ترکیبی که چیده شد در رقابت با هاشمی چطور از دلش احمدی نژاد بیرون آمد؟ هر کدام از این موارد باید در جای خودش و به جای خودش بررسی شود.
من دیدم که بعضی هاشمی را مقصر میدانند، میگویند اگر احمدی نژاد به قدرتی رسید دلیلش این است که هاشمی او را فرماندار و استاندار کرد! بعد از آن هم که آمد شهرداری تهران، در صورتی که در دوران استانداری احمدی نژاد تخلفاتی وجود داشت. اینکه میگویید چرا دستش را نگرفتند، دلیلش این است که همان موقع تخلفاتی از احمدی¬نژاد منتقل میشود به مرکز… میتوانید با آقای «بشارتی» مصاحبه بکنید، این موارد را به شما خواهد گفت که اینها دارند نفت را سواپ میکنند به بیرون از کشور و پولهایش برنمی¬گردد؛ من میخواهم به شما بگویم هنوز هم پول¬هایش برنگشته؛ پولی که استانداران مجازند سواپ کنند باید به خزانه برگردد.
ماجرایی که محصولی بود؟
بله، هاشمی میگفت: وقتی که اعتراض کردند خود ایشان را به خاطر این موضوع بعداً برداشتند، قاضی پرونده را هم احضار کردند به تهران. آقای هاشمی به خود ما گفت پرونده تا مدتها نبود؛ بعد معلوم شد یکی از این قضات پرونده را به خانه برده است، این چیزی است که هاشمی میگفت.
ماجرا اینطور نبود که دست احمدی نژاد را بگیرند. احمدی نژاد با کنشی که در دوره استانداری اردبیل از خود بروز داد، نشان داد که آدم خودسری است، به قانون پای¬بند نیست، و بعضاً هم نگران کننده است؛ در حدی که من میدانم هنوز بعضی از این پولها برنگشته است.
خب بحثهای دیگری هم هست؛ تا جایی که بعضی معتقدند که ایشان چنان دارد چهرههای نظام را تخریب میکند، جز رهبری که آن هم ترفند خاصی بود، مثل اینکه مأموریت داشته باشد. چون کسی سالم نمانده از دست ایشان.
در مناظرات با موسوی و کروبی آنگونه وارد شد و حتی سعی کرد محسن رضایی را تخریب کند که البته یک جاهایی به سد برخورد کرد، از قبل هم به او هشدار داده بودند که با محسن رضایی متفاوت برخورد کن؛ و با آقای هاشمی هم که آنگونه برخورد کرد.
در مجموع بعضی فکر میکردند یک برنامه بیرونی است. نمی¬شود این همه تصادفی باشد که تمام ارکان نظام را یک نفر بیاید، مثل یک ماشینی که وارد فروشگاه بلور و شیشه میشود و از آن در خارج شود دیگر چیز سالمی باقی نگذارد.
بنابراین یک بحثی را من شنیدم که به آقای هاشمی منتقل شد که اصلاً این فرد نسخه بیرون است؛ این کارها نمیتواند تصادفی باشد. آقای هاشمی گفت من قبول ندارم، ولی نتیجه همان بوده است. بعد به عدهای که میگفتند که این نسخه بیرون است گفته بودند: «اگر حرفی دارید بروید به آقا بزنید» که نمیدانم چه شد…
بنابراین اینطور نبود که احمدی نژاد با اینها موافق باشد و اینها به حسابش نمیآوردند، البته در هر حال جدی نگرفتند کمااینکه وقتی ۸، ۹ نفر مطرح شدند من مناظره اول را در سازمان فرهنگ بودم –آن¬موقع کارمند سازمان فرهنگ بودم و الان هم هستم- اما در آن زمان اصلاً آقای احمدی نژاد به عنوان یک نامزد نیامدند، کسی هم اعتباری قائل نشد که ایشان نیامدند، ۷ نفر دیگر بودند؛ آنموقع خیلی جدی گرفته نشد که حالا بیاید یا نیاید. ولی در مجموع کنش خود ایشان باعث شد ماجرا به سمتی هم برود که بگویند مساله، مساله شخصی است؛ آقای هاشمی یک بحث محرمانهای را با کمیسیون تحقیق خبرگان کردند که این از اسناد مهم نظام است؛ روزی به ایشان گفتم این دیگر باید منتشر شود.
پرسیده بودند که شما بیایید ریشهیابی کنید که اختلافتان با احمدی نژاد چیست که دو ساعت و نیم صحبت کرده بودند و اصلاً بحثهای شخصی مطرح نبود. در کمیسیون گفته بود این روشی که این آدم دارد پیاده میکند کشور را میبرد به پرتگاه و آخرش هم برد. در مناسبات سیاسی دیدید ایشان میرفت کشورها کسی استقبالش نمیآمد گمانم برزیل رفته بود؟ معاونش آمده بود پای هواپیما.