روایت منتشر نشده آیت الله یزدی از دیدار با احمدی نژاد در ماجرای خانه نشینی.

روزنامه «جمهوری اسلامی» نوشته است: … در ایامی که احمدی‌نژاد خانه‌نشینی را اختیار کرده بود، شخصیت‌ها و افراد مختلفی از علما و سیاسیون با هدف نصیحت و پایان بخشیدن به خانه‌نشینی و قهر او به دیدار وی رفتند که خبرهای این دیدارها کمابیش در میان اخبار رسانه‌ها و سایت‌های خبری منتشر شد. از جمله کسانی که در آن ایام به دیدار احمدی‌نژاد رفتند، آیت‌الله شیخ محمد یزدی رئیس اسبق قوه قضائیه و عضو شورای نگهبان بود که چند روز پس از این دیدار، در جلسه‌ای نتایج دیدار و گفت‌وگوی خود با احمدی‌نژاد را به صورت گزارش مشروح برای آن جلسه بیان کرد. خبر این گزارش به همراه فایل صوتی آن در همان ایام توسط برخی رسانه‌ها منعکس شد، اما مشروح آن هرگز منتشر نشد. آنچه مطالعه می‌فرمائید، بخشی از این سخنان است که آیت الله یزدی دیدارش با احمدی نژاد را تشریح کرده و گفتگوهایی که بین آنها ردوبدل شده را بیان کرده است:

… من بعد از شنیدن گزارش آقای جنتی [از دیدار با احمدی نژاد] به ایشان گفتم که قرار بود یک جلسه سه نفره هم داشته باشیم، چطور شد؟ شما بپرس از ایشان که جلسه را مثلاً قبول دارد یا قبول ندارد؟ بعد از این شرایط جدید. من احساس کردم که خودم هم یک ملاقاتی با ایشان داشته باشم. بالاخره قرار گذاشتیم و ایشان هم قبول کرد. اول گفتند که دکتر پهلوی ایشان است و ناراحتی قلبی دارد و چنین و چنان و همینطور هم بوده، دکتر پهلوی ایشان بوده و گفته تا ۲۴ ساعت دیگر هم ملاقات نداشته باش و از این حرف‌هایی که خوب طبیعی است که با این فشارهایی که هست ممکن است درست هم بوده. در هر صورت ملاقات گذاشته شد و بالاخره من رفتم و وقتی گذاشته شد و من رفتم آنجا و دو نفری بودیم. در فضای خیلی آزاد و راحت.

من گزارش حرفهای خودم را می‌گویم اجمالاً. شاید اشکالی هم نداشته باشد. بسیار هم واضح و روشن هست. گفتم اولاً آقای دکتر، من اولاً از طرف کسی نیامده‌ام نه شخص حقیقی و نه شخص حقوقی، یعنی طرف مثلاً شورای عالی نیستم، از طرف هیچ جایی نیستم، از طرف خودم هستم و آمدم. و خودم بعد از شنیدن حرف‌هایی که شما و آقای جنتی داشتید احساس کردم که بیایم و با هم یک مقداری صحبت کنیم. این اولاً، ثانیاً می‌خواهم یک خاطره‌ای برای شما نقل بکنم و بگویم که اختلاف بین رهبر و رئیس‌جمهور یک امر طبیعی است که گاهی پیش می‌آید منتها برخورد تفاوت می‌کند. و برای ایشان نقل کردم که در زمان حیات حضرت امام(ره) در مرحله دوم نخست وزیری، امام معتقد بودند که آقای موسوی نخست‌وزیر باشد و آقای خامنه‌ای هم قبول نداشتند. آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهور بودند و امام هم رهبر بودند. در مسأله نخست وزیری آقای موسوی اختلاف داشتند. بنده هم آن موقع توی مجلس بودم و نایب رئیس بودم و اداره قوانین زیر نظر من بود و باید مسائل را هماهنگ می‌کردم. به هر حال این اختلاف رسید به نقطه‌ای که خوب توی به اصطلاح مسئولان که مطرح شد ما سه نفر رفتیم خدمت امام. عرض کنم که آقای ناطق نوری بودند که آن موقع وزیر کشور بودند. من هم به عنوان نایب رئیس مجلس بودم، ظاهراً آقای جنتی هم بودند و سه نفر بودیم رفتیم خدمت امام… و برای ایشان نقل کردم. من این گزارش را ظاهراً در خاطرات خودم هم گفتم و باید چاپ شده باشد. گفتم وقتی رفتیم خدمت امام هر کدام بالاخره مقداری صحبت کردیم که ببینیم می‌توانیم این اختلاف را حل کنیم یا نه؟ شاید من بیشتر از همه در آن آخر اصرار کردم به امام که این حق طبیعی رئیس‌جمهور هست که بخواهد مطابق قانون اساسی آن موقع – هنوز قانون اساسی اصلاح نشده بود – این حق طبیعی رئیس‌جمهور هست که بخواهد کسی را معرفی کند و شما اگر این حق را به خودش واگذار کنید و بگذارید خودشان انتخاب بکنند، اثبات نفی شما نفرمایید. امام در جواب این جمله که در آخر من درخواست کردم که حقشان را به خودشان واگذار کنید، فرمودند: که در شرایط کنونی من فکر می‌کنم که اگر من سکوت کنم به امت اسلامی خیانت کرده باشم.

دیگر ما هیچ کدام حرف نزدیم. گفتیم که معلوم است که نظر امام قطعی است و غیرممکن است برگردند، یعنی با این حرف‌های ما و اینها، تصوری دارند ایشان که لازم می‌دانند. وقتی آمدیم بیرون، گفتم چه‌جوری برویم این مطلب را با آقای رئیس‌جمهور مطرح کنیم؟ ممکن است که مثلاً حالا بالاخره یک تعبیری و اینها… رفتیم خانه آقای رسولی، آقای سید هاشم رسولی نشستیم و بحث کردیم و به خیال خودمان که برای آقای خامنه‌ای خیلی سنگین است و باید یک خورده تلطیف بکنیم و اینها. یک خورده صحبت کردیم و گفتیم که می‌رویم دفتر آقای رئیس‌جمهور که ببینیم چه جور باید منتقل بکنیم؟ آمدیم خدمت ایشان در دفترشان که توی همین ریاست جمهوری، ساختمان ریاست جمهوری وقت بود، حالا من گاهی هم به خاطر جریانی می‌رفتم و می‌آمدم وقتی موضوع را مطرح کردیم خیلی راحت، این را برای آقای احمدی‌نژاد نقل کردم گفتم که ما وقتی نقل کردیم که امام یک چنین نظری داشتند و می‌گفتند که نه من نظر خودم این هست، وقتی برای رئیس‌جمهور وقت یعنی برای آیت‌الله خامنه‌ای نقل کردیم، ایشان خیلی راحت گفتند که امام هست و رهبری و ما بحث نداریم و حرفی نداریم، چه اشکالی دارد و مانعی ندارد و از این قبیل برخوردها زیاد داشتیم با امام. خیلی مهم نیست. و یک ذره مثلاً یک حالت انفعال و تاثر و مثلاً چرا این حق من را به خود من نمی‌دهند؟ اصلاً این بحث و اشاراتی نبود.

بعد گفتم که آقای دکتر! یکی دوبار گفتم آقای رئیس‌جمهور و یکی دوبار هم گفتم آقای دکتر، آقای دکتر! از این نمونه‌ها زیاد دارم. برای این که در هیئت سه نفره در جریان اختلاف بنی صدر و مرحوم رجایی، در آن هیئت سه نفره بودم، در برخوردهایی با خود بنی صدر، دو یا سه تا جلسه بودم. از این اختلاف‌ها و از این مسائل نمونه‌های بسیاری دارم. ولی دیگر وقت را نمی‌گیرم. شرایط فعلی کشور و اصولاً سیستم حکومت ولایت فقیه معنایش چیست؟ کمی هم توضیح دادم که سیستم ولایت فقیه، معنای آن این است که وقتی فقیه، ولی امر مطلبی را گفت باید قبول کرد و عمل کرد. حتی آیه شریفه را خواندم برایش گفتم در آیه شریفه که: «فلا وربک لا یومنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم» و آخر آیه این هست که «ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما». یک خورده هم توضیح دادم برایش قسمت آخر آیه را گفتم آخر آیه را ببین که می‌گوید چه؟ وقتی ولی امر حکمی کرد بعد از این که این حکم قطعی شد حتی در دلشان هم نباید ناراحتی احساس بکنند. باید همان نظر ولی امر را قبول بکنند. خوب حالا با توجه به این مقدمات، آقای دکتر من واقعاً نگران هستم که شما در یک پرونده هشت ساله‌ای که دارید دوره‌های آخر آن را می‌گذرانید و خدمات زیادی به این کشور داشتید و پرتلاش بودید و پرتلاش هستید، خدمات زیادی داشتی و داری، عرض کنم که نگرانم که ختم این پرونده با مقابله با رهبری ختم بشود و به درگیری و رو در رویی با رهبری ختم بشود. این واقعاً شایسته نیست و حیف هست که یک چنین حالتی پیش بیاید. و این وضعیت فعلی در حقیقت دارد این حالت را نشان می‌دهد. من واقعاً‌ نگران هستم که شما می‌خواهید چه کار بکنید؟ همین‌جا هم که دیگر اضافه کردم که من احتمال می‌دهم شما در مسافرت‌ها که می‌بینیم، مردم خیلی استقبال می‌کنند و اجتماع زیادی دارند و تجلیل می‌کنند و احترام می‌کنند، آقای رئیس‌جمهور مردم ما – این عین تعبیر را دارم می‌گویم – مردم ما مسلمان ایرانی هستند، نه ایرانی مسلمان. بعد هم توضیح دادم که یعنی قبل از اینکه ایرانی باشند مسلمان هستند و بعد ایرانی هستند. و وقتی مسلمان هستند اصول اسلامی را به هیچ قیمت و به راحتی از دست نمی‌دهند. شما تصور نکنید که این تجلیل‌ها و احترام‌ها به خاطر خدمات شما، به خاطر پرتلاش بودن شما باشد، به خاطر اسلام و قرآن و امام و ولایت فقیه هست.

حالا او دارد گوش می‌کند و من همینطوری صحبت می‌کردم تا حدود نیم ساعت صحبت کردم، ۳۵ دقیقه صحبت کردم. گفتم حالا شما این نگرانی ما را چگونه می‌خواهید رفع کنید و می‌خواهید چه کار بکنید؟ من چه کمکی از دستم برمی‌آید؟ و بعد از این که حرف‌های آقای جنتی و گلایه‌های شما را شنیدم، احساس کردم لازم هست که خدمت شما بیایم و با شما صحبتی داشته باشم. حالا چه می‌گویی شما؟ ببینم بفرمایید چه می‌گویید؟

عرض کنم که خوب خیلی با مقدمات و احترام و محبت و اینها دوباره شروع کرد: که مجلس همیشه با من درگیری داشته است و درگیری دارد و به اصطلاح رعایت نمی‌کند. قوه قضاییه چطور و حالا مثال که می‌خواست بزند مثلاً پرونده آقای رحیمی را یک قاضی را گذاشتند بعد آن قاضی گفته هیچی ندارد و قاضی را عوض کردند و یک قاضی دیگر را گذاشتند و او هم گفته هیچی ندارد عوض کردند و در عین حال هی می‌گویند آقای رحیمی پرونده‌اش فساد اقتصادی دارد، چطوره؟او معاون اول من هست. آن معاون اول قبلی من را که برداشتند و ما هیچی نگفتیم، خودش هم هیچی نگفت. گفتم آقای دکتر، آقای مشایی را بگذار کنار، بحث آقای مشایی را اصلاً نداریم، چون گفت آن معاون اول را که برداشته، می‌خواست همین را بگوید. گفتم اصلاً بگذارید کنار، ‌اصلاً بحث آقای مشایی را نداریم. من در یک مصاحبه رسمی هم گفتم که جناب آقای رئیس‌جمهور برای یکی از اطرافیانش بیش از اندازه هزینه می‌کند و این را گفتم و توی رسانه‌ها هم آمده و دارم به خودت هم می‌گویم، آن بحث را بگذار کنار، من اصلاً کاری به بحث آقای مشایی ندارم. بعد گفتم که گلایه‌ها را شنیدم، شما آن راه‌حل به اصطلاح رفع نگرانی را بگو. دوباره شروع کرد که کی و کی کنار هم نشسته، اسم سه نفر را آورد که دور هم نشستند. علیه من اینجور گفتند و اینجور گفتند، آقای علم الهدی در مشهد چه می‌گوید، کسی در کجا چه می‌گوید، فلان امام جمعه چه می‌گوید، فلان مداح چنین می‌گوید! گفتم این حرف‌ها را یک بار که گفتم این‌ها را شنیدم، حالا بالاخره شما می‌خواهید چه کار بکنید در این شرایط فعلی؟

به هر حال دیدم باز همان گله‌گذاری و گله گذاردن و واقعاً حالا خوشبختانه من حرف‌ها را از آقای جنتی شنیده بودم، قبلش هم باز یک جلسه‌ای داشتم که بعضی از دوستان که مثلاً آقای ابوترابی که نایب رئیس مجلس هستند و یکی دیگر از نمایندگان محترم و خدمتشون بودم یک سری از مسائل مجلس را مستقیم از خودشان شنیدم. و یک سری اطلاعات این شکلی داشتم. یکی دو بار گفتم من این حرف‌ها را میدانم این بحث‌ها را نمی‌خواهد دوباره تکرار کنید، عرض کنم که حالا بالاخره میگویی چه؟ یواش یواش هوا خیلی تاریک شد و تو حیاط نشسته بودیم و دو نفری هم بودیم و دیگر، چایی آورد و خیلی احترام کرد و خیلی محبت کرد و اینها، وقتی می‌خواستم بلند شوم، گفتم که آقای احمدی نژاد در این وقت، خدا می‌داند که، خدا را شاهد می‌گیرم که فقط به منظور این که بالاخره یک مشکلی حل بشود و برای رضای خدا آمدم و دارم این حرف‌ها را می‌زنم.خدایا تو شاهد هستی که من هیچ قصد و نظری و گله‌ای ندارم، دارم این حرفها را میزنم، شما به من جواب بده من نگران این مسأله هستم، می‌خواهی چه کار کنی؟ واقعاً من دو یا سه بار این را تکرار کردم، می‌گویم که دو بار حداقلاً حرفش را قطع کردم و تکرار کردم،‌ که همان حرفهایی که به دیگران گفته بود به من هم می‌گفت. خلاصه آخرش ایشان به من گفت که: شما نگران نباشید، من خودم با آقا صحبت می‌کنم و موضوع را حل می‌کنیم و گفتم چه جوری حل می‌کنید؟ یعنی چه؟ یعنی چه جوری حل می‌کنید، چون این خیلی‌ها را اشاره می‌کردم. گفت حالا بالاخره منتهی می‌شود که ایشان استعفا بکند و یک نفر دیگر را معرفی می‌کند و یک جوری کنار می‌آیم با خود آقا حل می‌کنیم و کنار می‌آییم و شما نگران نباشید و…! من دیگر واقعاً مایوس شدم از این حرف‌ها و می‌دیدم که خیلی به جایی نمی‌رسد. گفتم خیلی خوب، بلند شدم و خداحافظی کردم و خیلی احترام کرد و در ماشین آمد همراه من، ولی بعد دیدیم که نه ظاهراً هیچ تغییری و هیچ احساس عوض شدنی ندیدم و همان روش ادامه پیدا کرد.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 10846، شنبه 1396/1/26

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۲۶ فروردین، ۱۳۹۶ ۵:۰۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *