شهدای گمنام و مظلوم اطلاعات برون مرزی

حمید داودآبادی، پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس در صفحه اینستاگرام اش نوشت: زمان جنگ، ۳ نفر از نیروها برای تامین اطلاعات جنگی به داخل حاک عراق اعزام شدند. قرار برآن بود آنها که کاملا به زبان و فرهنگ عراق مسلط بودند، برای مدت زیادی در عراق مستقر شوند.
چند ماهی از استقرار آنها گذشت و به وسیله رابطین مختلف اطلاعات خود را از ارتش و عراق به ایران ارسال میکردند. ناگهان بدون اطلاع قبلی ارتباط آنها کاملا قطع شد و دیگری از آنها خبری نشد.
مسئولین امر از هر راهی که ممکن بود اقدام کردند ولی تمام رابطین اعلام کردند هیچ خبری از آنها ندارند.
یکی دو سالی از آن قضیه گذشت. یکی ازروزها، داخل اردوگاه اسرای عراقی در ایران، یکی از اسرای عراقی مضطرب و هراسان به مسئولین اردوگاه مراجعه کرد و گفت که خبر بسیار مهمی دارد.
او یکی از اسرای عراقی را که ظاهرا در یکی از جبهه ها خودش به نیروهای ایرانی پناهنده شده و در مدت اسارت اظهار توبه کرده و خود را جزو اسرای حزب اللهی نشان داده بود، معرفی کرد.
برخلاف تصور مسئولین و آنچه در پرونده اش آمده بود، او نه یک سرباز ساده، که یکی از نیروهای رده بالای اطلاعاتی بعث عراق بود.
وقتی از او بازجویی کردند، اعتراف کرد که قبل از انقلاب اسلامی چند سالی در ایران زندگی کرده و کاملا با وضعیت ایران آشنا بود. او گفت که پناهنده شدنش به نیروهای ایرانی به دستور حزب بعث و برای شناسایی اسرای عراقی بوده که با ایران همکاری داشته اند.
او در اعترافاتش به نکته بسیار مهمی هم اشاره کرد و گفت: «یکی دو سال پیش جاسوسان ما و منافقین به ما خبر دادند که ایران ۳ نیروی اطلاعاتی خود را برای استقرار مدت دار به داخل عراق فرستاده است ولی از محل آنها هیچ خبری نداشتیم.
من گفتم: ایرانیها هرجای عراق که باشند، حتی اگر شده برای یکبار، به زیارت کربلا خواهند آمد.
برای همین نیروهای اطلاعاتی در کربلا و اطراف آن مستقر شدند.
خود من لباسی پاره بر تن کردم و عینکی دودی زدم و عصایی در دست، به عنوان گدایی کور، جلوی در حرم کربلا ایستادم و همه جوانانی را که وارد می شدند، کنترل میکردم.
یک روز ۳ جوان آمدند تا واردحرم شوند که من به آنها شک کردم. جلو رفتم تا عصایم به پای یکی از آنها گیر کرد و خودم را انداختم زمین. در همان حال آن جوان سریع مرا بغل کرد که نگذارد بیفتم. ناگهان ناخواسته از دهانش پرید و به فارسی گفت “ببخشید.”
تا این جمله را گفت، ریختیم و هر سه نفرشان را دستگیر کردیم.
آنها را زیر شدیدترین شکنجه ها گرفتیم ولی چیزی بروز ندادند که در نهایت بر اثر شدت شکنجه کشته شدند.»
متاسفانه تا امروز هیچ نام و عکس و یادی از آن شهدای گمنام و مظلوم ارائه نشده است.

تاریخ درج مطلب: شنبه، ۲ تیر، ۱۳۹۷ ۶:۱۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات شهدا و دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *