فردا صبح، ساعت هشت، میدان شهدا

امیر طیرانی، درباره واقعه 17 شهریور 1357 در روزنامه اطلاعات (شنبه 17 شهریور) نوشت:

این شعار که تظاهرکنندگان روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ بعد از هشت ساعت راهپیمایی از تپه های قیطریه در شمال تهران به سمت میدان آزادی (شهیاد) در حوالی دانشگاه تهران سر دادند، حکایت از آن داشت که روز جمعه ۱۷ شهریور بار دیگر تجمع علیه نظام شاهنشاهی برگزار خواهد شد.
رژیم شاه که از دی ماه ۱۳۵۶ با تظاهرات مردم در شهرهای مختلف رو‌برو شده بود، هرگز تصور آن را هم نمی کرد که در عرض کمتر از هشت ماه، سطح خواسته های مردم تا آنجا پیش برود که در روز ۱۶ شهریور صحبت از تغییر رژیم شود و شعار “مرگ برشاه” در تظاهراتی با آن وسعت آن هم در پایتخت داده شود.
۱۱ روز قبل از آن که این خواسته ها از سوی صدها هزار تظاهرکننده در تهران به آسمان بلند شود، محمدرضا پهلوی در یک اقدام پیشگیرانه اقدام به تغییر دولت کرد. نخست وزیر جدید همان بود که با تشبث به مذهب و تلاش برای ارتباط با روحانیت و مراجع امیدوار بود ملت به ستوه آمده از ستم زمانه را به عقب براند. جعفرشریف امامی بعد از انتصاب به نخست وزیری با صدور اعلامیه‌ای برنامه دولت خود را چنین اعلام کرد: “آزادی فعالیت احزاب قانونی، احترام به روحانیت و احکام اسلامی، تعقیب متجاوزین به بیت‌المال و مجازات عاملان دولتی حوادث اخیر” (اطلاعات ۵ شهریور ۱۳۵۷) و از جمله اولین اقداماتی که انجام داد نیز انحلال حزب رستاخیز و بازگشت به تاریخ هجری -شمسی به عنوان تاریخ رسمی کشور بود. در نخستین گام بعد از اخذ رای اعتماد از مجلسین نیز اقدام به افزایش حقوق کارمندان دولت و بانک ها کرد که با توجه به کسری بودجه دولت، عملی کاملا نمایشی و برای کاهش نارضایتی واعتراضات مردم بود.
اما مردم در تظاهرات روز عید فطر و ۱۶ شهریور به دولت شریف امامی پاسخ منفی دادند. وسعت و گستردگی تظاهرات این دو روز از لحاظ تعداد شرکت کنندگان و برگزاری در اکثر شهرهای بزرگ و کوچک کشور، آن چنان بود که غروب روز ۱۶ شهریور جلسه مشترک شورای امنیت ملی کشور و هیات دولت برای بررسی وضع و یافتن راه حلی برای برون رفت از بحران تشکیل شد.
در آن جلسه از خواب بیدارشدگان که گویی تا آن تاریخ در ایران نبودند و از اوضاع کشور، نارضایتی مردم، فساد کارگزاران رژیم و نابودی حرث و نسل در این سرزمین، هزاران زندانی بی گناه در زندان‌های رژیم و بر باد رفتن منابع کشور بی خبر بوده اند هریک درباره دلایل پیدایی این شرایط داد سخن دادند. شریف امامی نخست وزیر روزنامه های اطلاعات و کیهان را مسبب وضع کشور معرفی و گفت: “مساله ای که بنده فکر می کنم از همه مهم تر و موثرتر است وضع روزنامه های اطلاعات و کیهان است …باید ببینیم این دستگاهی که بزرگترین محرک است الان …اول باید فکری برای این بکنند” (صورت مذاکرات شورای امنیت ملی و هیات دولت -۱۶ر۶ر۱۳۵۷-ص۲۳) هنوز درباره این مساله تصمیم گیری نشده بود که موضوع اعلام حکومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر دیگر مطرح شد. در ادامه جلسه، مبارزه با فساد و ناکارآمدی عوامل اجرایی حکومت مطرح شد. در باره این مساله شریف امامی در آن جلسه گفت: “وقتی مردم مرجعی ندارند اگر امروز این پیشخدمت یک چهارپایه بگذارد و رویش صحبت کند مردم جمع می شوند از بس که مردم را ناراضی کرده اند. ما باید سعی کنیم نارضایتی را از بین ببریم” (همان منبع-ص۳۵) آقای وزیر علوم وآموزش عالی هم در باره شرایط چنین اظهار داشت: “… اگر این حکومت نظامی با تعقیب و تنبیه دزدان، متجاوزین به حقوق مردم، ناراضی تراش ها، کسانی که واقعا در این ۶،۷ سال اخیر بخصوص بعد از سال ۱۹۷۴ که این پول نفت زیاد شد رفتاری را با مردم کردند که به قول دکتر آزمون از رفتار مغول هم گاهی بدتر بود اگر آنها در این مدت تنبیه نشوند ورفع علل نارضایتی ها نشود …واقعا ما خیانت کرده ایم …اگر بخواهند در پناه این حکومت نامی دزدان سابق بساط خود را جمع کنند و از این مملکت در بروند همین طور که الان دارند درمی روند، از یکی از بانکهای خصوصی پریروز ۱۰۰ میلیون تومان ارز خارج شده …” (پیشین۳۹)
تمام حاضران در جلسه آن شب کما بیش مطالبی از این دست به سمع دیگر حاضران رساندند و سر آخر تصمیم بر آن گرفته شد تا در تهران، کرج، قزوین، قم، مشهد، تبریز، اهواز، آبادان، اصفهان، شیراز، کازرون و جهرم مقررات حکومت نظامی اعلام شود. ارتشبد غلامعلی اویسی نیز به عنوان فرماندار نظامی تهران تعیین شد.
ساعت ۶ صبح ۱۷ شهریور مقررات حکومت نظامی از طریق رادیو اعلام شد. اویسی در اطلاعیه نخست فرمانداری نظامی چنین گفته بود: “دولت شاهنشاهی ایران به منظور رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷شهریور ۱۳۵۷ مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه در بعضی از شهرهای کشور اعلام نمود و اینجانب به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب گردیده‌ام‌، بنابراین از کلیه اهالی محترم تهران و حومه انتظار دارم از هرگونه عملی که مغایر با مقررات و قوانین حکومت نظامی باشد خودداری نمایند. بدیهی است متخلفین از مقررات برابر قانون تحت تعقیب قرار خواهند گرفت…”
اما این تهدیدات اثری در مردم خسته از ستم و ظلم وتبعیض رژیم شاهنشاهی تاثیر چندانی بر جای نگذاشت. به رغم اعلام حکومت نظامی، از همان ساعات اولیه عده زیادی از مردم به سوی میدان شهدا (ژاله سابق) روانه شدند.
ساعت کمی از ۸ صبح جمعه ۱۷ شهریور گذشته بود که عده‌ای تمام سطح میدان شهدا را پرکرده بودند.عده دیگری نیز با فاصله کمی در اطراف میدان به سمت شرق و غرب حضور داشتند. ماموران نظامی هم در محل حضور داشتند. عده ای از آن نظامیان که همگی کاملا مسلح بودند، ماسک های های ضد گاز داشتند و عده ای نیز بدون ماسک. در ابتدا یک افسر با بلندگو از مردم خواست متفرق شوند‌. این خواسته چندین بار تکرار شد ولی با درخواست یک روحانی مردم به روی زمین نشستند. نیروهای نظامی از چهار طرف میدان و جمعیت حاضر را محاصره کرده بودند. ناگهان در حالی که هیچ عمل خاصی از سوی مردم صورت نگرفته بود ماموران شروع به تیراندازی کردند. گرچه تیراندازی چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید ولی در همان چند دقیقه صدها نفر به زمین افتادند. حاضران در میدان تیرخوردگان را بر روی دست بلند کردند و به سوی بیمارستان های اطراف روانه شدند. به رغم تیراندازی و کشته و مجروح شدن عده ای لحظه به لحظه خیابان‌های اطراف میدان شاهد افزایش جمعیت تظاهر کننده بود. گرچه میدان شهدا در تسخیر نیروهای نظامی بود ولی تظاهرات به سرعت به سایر نقاط مرکزی و جنوب تهران گسترش یافت و تا پاسی از شب ادامه یافت. نیروهای نظامی و انتظامی حاضر در خیابان‌های مناطق مختلف همچنان به متفرق کردن مردم با استفاده از تیرهای جنگی ادامه دادند. نگارنده این سطورهنگام عصر مقابل بیمارستان سوم شعبان شاهد تیراندازی به سمت مردمی بود که برای اهدای خون به مجروحان حادثه صف بسته بودند.
گرچه لحن اعلامیه اویسی از لحن اعلامیه ای که در صبح کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضا خان میرپنج (سردارسپه و رضاشاه بعدی) صادر شده بود ملایم تر می نمود ولی نتیجه عملش چنان که خود وی در اعلامیه چهارم فرمانداری نظامی به آن اعتراف کرده بود، شدید تر بود.
اویسی روز بعد از حادثه با انتشار اعلامیه شماره ۴ فرمانداری نظامی تهران ماوقع را به این شرح اعلام کرد: “تعداد ی معلوم الحال آشوب طلب که با توجه به اعمال مرتکبه روشن است با پول و نقشه خارجی عمل کرده و از پشتیبانی بیگانگان برخوردار هستند با مواد آتش زا به نام کوکتل مولوتف و مشعل های افروخته نارنجک و تیراندازی با سلاح های مختلف و کارد و چاقو در نواحی مختلف شهر با اغفال مامورین مبادرت به تعرض به جان و مال مردم نموده و چندین محل را به آتش کشیده …تعدادی سرباز را با تیراندازی مجروح و از پای درآوردند…در این موقع مامورین ناچارا…مبادرت به تیراندازی نموده… در این وقایع ۵۸ نفر کشته و ۲۰۵ نفر مجروح شدند‌…” در متن در اعلامیه این کلمات و اصطلاحات جلب نظر می کرد: عده ای معلوم‌الحال، آشوب طلب، پول و نقشه خارجی، پشتیبانی بیگانگان، که با اغفال مامورین و… گویی تاریخ در حال تکرار بود. گویی آن روز نه ۱۷ شهریور که ۳۰ تیر ۱۳۳۱، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است و اعلامیه را یک نفر نوشته است.
در روز ۱۷شهریور علاوه بر تهران، مردم شهرهای دیگر نیز به مقابله با نیروهای سرکوبگر رژیم پرداختند. از جمله این شهرها مشهد، کرج، شیراز، ابهر، سمنان و کرمان را می توان نام برد، ولی ابعاد فاجعه تهران به قدری وسیع بود که عملا خبر تظاهرات و درگیری در سایر شهرها در سایه قرار گرفت.
تعداد شهدای آن روز تهران را ۸۹ نفر و تعداد مجروحان را حداقل بیش از ۳۰۰ نفر ذکر کرده اند. کسانی که روزهای ۱۸ و ۱۹ شهریور ۱۳۵۷گذارشان به غسالخانه گورستان بهشت زهرای تهران افتاده و اجساد شهدای به خون خفته از ستم زمانه را از نزدیک دیده‌اند‌، عمق آن فاجعه ضد بشری را بهتر درک کرده اند.

تاریخ درج مطلب: یکشنبه، ۱۸ شهریور، ۱۳۹۷ ۱۰:۳۷ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات تاریخ معاصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *