نقدی بر روایت دفترِ رهبری از رهبری
جعفر شیرعلی نیا محقق و نویسنده تاریخ پس از انقلاب، در نقد یکی از خاطرات کتاب «روایت رهبری» (اینجا ببینید) نوشت: از مهمترین واکنشها به رد صلاحیت هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری 92 واکنش دختر آیتالله خمینی بود که در 31 اردیبهشت 92 در نامهای به رهبری نوشت: «در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت، همه تلاشها را خراب کند و نشان دهید که چرا امام میفرمود: ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند و ولایت فقیه میخواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد.»
فرزند امام در نامه یک روایت تاریخی تازه نیز داشت و آن تایید شایستگی هاشمی برای رهبریِ انقلاب از سوی امام خمینی بود؛ «همان روزی که تأیید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم… تأیید صلاحیت برادر، آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.»
حالا دفتر نشر آثار رهبری در کتاب تازهمنتشرشده «روایت رهبری» برای اولینبار سخنانی از آیتالله خامنهای منتشر کرده که اشاره به نظر امام برای رهبری ایشان دارد؛ روایتی از یک جلسه سران قوا که در آن امام تنها بر رهبری آقای خامنهای تاکید کرده و حتی وقتی احمدآقا نام آقای موسوی اردبیلی را نیز آورده امام با اشاره به آقای خامنهای گفته: «نخیر ایشان رهبر بشوند.» (روایت رهبری، ص 288)
روایت کتاب بهگونهایست که گویا امام جز آیتالله خامنهای کس دیگری را شایسته رهبری نمیدانست.
در این کتاب خاطراتی از دختر امام نیز آمده؛ خاطراتی که اشاره به تایید شایستگی آیتالله خامنهای برای رهبری از سوی امام خمینی دارد و 22 سال پیش در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی مطرح شده است. اما کتاب به آخرین روایت او در سال 92 اشارهای ندارد!
فرزند امام در نامهاش نوشته تا پیش از رد صلاحیت هاشمی لزومی برای بیان روایتِ ناگفتهاش نمیدیده است. همچنین دفتر نشر آثار آیتالله خامنهای در پیشگفتار کتاب «روایت رهبری» با اشاره به بخشهایی از سخنان آیتالله خامنهای که برای اولینبار در کتاب منتشر شده، مینویسد موسسه میکوشد: «در آینده نیز به اقتضای نیاز و شرایط، زمینه انتشار بخشهای دیگری از این روایتهای مستند تاریخی را فراهم کند.»
گره زدن انتشار روایتهای تاریخی به احساس نیاز و مصلحتسنجی، که در دو روایت بالا میبینیم، میتواند دردسرساز و حتی تناقضآفرین باشد.
چند سال قبل سردار محققی در کتاب «اسرار مکتوم» برای اولین بار روایتهایی تازه از زبان آیتالله خامنهای درباره جنگ منتشر کرد که ایشان سال 67 در جواب انتقاد از مدیریت جنگ، به فرماندهان گفته: «یک برهه چندماهه کوتاه در اوایل سال 62 من مسئولیت پیدا کردم. شاید به شش ماه نرسید.» و قبل و بعد از این چند ماه «دیگر مسئولیتی نداشتم.» و در پاسخ به پرسش های انتقادی گفت «جنگ مسئولیتش با من نیست… چه سوال شما وارد باشد چه وارد نباشد طرف سوال من نیستم.» از مسئولیت دولت در جنگ پرسیدند، که گفت دولت زیر نظر رئیسجمهور نیست. گفت وزیری که از نظر او کارهایش غلط است را نمیتواند بردارد و توضیحات مفصلی در اینباره داد.
حالا در کتاب روایت رهبری بهگونهای دیگر نقش آیتالله خامنهای در جنگ هشتساله روایت شده و اشاره شده که جنگ مهمترین مسئله دوران ریاستجمهوری آقای خامنهای بوده و سلسلهعملیاتهای نظامی «با وحدت نظر مسئولان ارشد کشور از جمله آیتالله خامنهای بهعنوان رئیس شورای عالی دفاع» طراحی و اجرا شده است. همچنین علاوه بر اشاره و تاکید بر نقش مستقیم ایشان در مباحث نظامی، توضیح داده شده که بخش مهم مذاکرات خارجی آیتالله خامنهای پیرامون جنگ بوده است. در کتاب به نقش مهم آقای خامنهای بهعنوان رئیس «شورای عالی پشتیبانی جنگ» اشاره شده که سال 65 تشکیل شد و موارد دیگری که نقش پررنگ ایشان در تصمیمات مهم جنگ را نشان میدهد. بهعنوان نمونه به طرح سپاه برای جبران کمبود نیرو در سال 66 اشاره شده؛ طرحی که بر اساس آن بنا بود با اعلام حکم جهاد از جانب امام، نیروهای زیادی برای جبهه آماده شوند اما به روایت کتاب با وجود موافقت صددرصدی آقای هاشمی با این طرح، آیتالله خامنهای مخالف بود.
آیا بهتر نیست مجموعههایی مانند دفتر نشر آثار رهبری که بهنوعی یک طرف برخی ماجراهای تاریخی هستند به جای انتشار آثار تحلیلی زمینه را برای دسترسی پژوهشگران به اسناد و مصاحبههای آیتالله خامنهای پیرامون مسایل تاریخی فراهم کنند؟
حال که «دفتر نشر آثار رهبری» مستندی طولانی و کتابی مفصل بر اساس صورت مذاکرات مجلس خبرگان در خرداد 68 تولید کرده، خوب است متن کامل مذاکرات را منتشر کند تا پژوهشگران دیگر نیز بتوانند از آن استفاده کنند. وقتی کتابی بر اساس اسنادی منتشر میشود که دیگران به آن دسترسی ندارند و اسنادش قابل بررسی و تطبیق نیست، این اثر از نظر تاریخی چقدر معتبر است؟