پایان یک انقلابی حرفهای
حمید قزوینی، محقق، نویسنده و روزنامه نگار در یادداشتی تلگرامی نوشت: این روزها برابر با ایام مرگ «معمر قذافی» دیکتاتور پیشین لیبی در سال ۱۳۹۰ است.
او سالهای طولانی یکی از نمادهای انقلابیگری در دنیا بود و نگاههای فراوانی را به خود امیدوار نمود. به بسیاری از گروههای مسلح و انقلابی در نقاط مختلف دنیا که آرمانشان رسیدن به آزادی و عدالت بود، کمک میکرد و از همین طریق در امور داخلی دیگر کشورها دخالت داشت. او با کودتایی به نام انقلاب و مردم به قدرت رسید اما با قتل و زندان و سرکوب مخالفان به سلطه خود ادامه داد.
واقعیت این است که قذافی انقلابی نبود بلکه حرفهاش انقلابیگری بود. در حقیقت انقلابیگری، امکانی برای سوء استفاده از آرمانهای بلند و اخلاقی ملتها بود. به همین دلیل در کسری از ثانیه میتوانست به همه آرمانهای یک انقلابی پشت کند. او نه با آرمانهایش که با توهمات و جاه طلبیهایش زندگی میکرد.
او به ظاهر در چادر زندگی میکرد و به دنیا بی اعتنا بود ولی در عمل، بخش وسیعی از سرمایه مادی مردم لیبی را صرف جاه طلبیهای خود نمود.
ظاهراً عاشق موسیقی و شعر و ادبیات و هنر بود اما در پایان حکومتش نشانهای از هنر در جامعه لیبی مشاهده نشد.
گاهی ساعتها سخن میگفت اما حرف حساب نداشت.
متوهمانه میپنداشت که محبوبترین چهره در داخل کشورش است و همه پشتیبان او هستند، به همین دلیل ضرورتی برای دموکراسی و رای مردم قائل نبود.
قذافی گوشش را برای شنیدن صدای مردم بست و دهانش را به توهین و تحقیر مردم و مخالفانش گشود و آنها را سوسک و موش خواند.
هیچ ساختار اجتماعی درستی را در کشورش نهادینه نکرد و ساختار قومی و قبیلهای پیشین را با زور و سرکوب کنترل نمود.
یکبار از دوستی که پس از سقوط قذافی سفری به لیبی داشت، پرسیدم بهره شما از این سفر چه بود؟ دردمندانه پاسخ داد: «به نظر من هر کدام از مردم لیبی به یک قذافی کوچک تبدیل شدهاند. مردم عادی و حتی نوجوانان در کوچه و بازار جلوهای از شخصیت قذافی را همراه دارند.»
شاید به همین دلیل است که لیبی از زمان سقوط قذافی روی آرامش ندیده است.