در پشت پرده تروریستی خواندن سپاه پاسداران توسط ترامپ چه گذشت؟

جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، در بخشهایی از کتاب خاطرات خود به ماجرای تروریستی خواندن سپاه توسط امریکا اشاره می کند (بقیه خاطرات جان بولتون را اینجا بخوانید). خاطره نگاری همه این بخش از کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»  اراستخراج کرده و در اختیار خوانندگان قرار داده است.

یک مشاجره بسیار بزرگ بر سر این بود که آیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان سازمان تروریستی بیگانه دسته بندی بشود یا خیر؛ چون این عبارت قانونی برای سازمانی که با آن نامیده می شد عواقب بخصوصی داشت.ترامپ می خواست این دسته بندی انجام شود،من و پمپئو هم می خواستیم،چون معامله با گروهی که در این دسته بندی قرار می گرفت،و نمایندگانش،خطر مواجه شدن با اتهامات کیفری را برای معامله گر به دنبال داشت. منوچین می ترسید این نام گذاری روی آن شاخه ویژه نیروی نظامی ایران یا حتی روی سپاه قدس -که نیروی اعزامی سپاه پاسداران به خارج بودند و اکنون در عراق، سوریه، لبنان و یمن حضور داشتند- عواقب گسترده ای داشته باشد. دلیل این نگرانی را نمی فهمیدم. من فکر می کردم تمام هدف این است که تا جایی که می توانیم، برای این تروریست ها دردسر درست کنیم. ارگان های دولتی دیگر مواضع متفاوتی داشتند که هدف عمومی همه آنها این بود: می شود لطفا ما را به حال خودمان بگذارید و کار اضافه برای مان درست نکنید؟
مخالفت اصلی از طرف بوروکراسی همیشگی دولت صورت گرفت. وکلای دفتر مشاور حقوقی وزارت خارجه مسئله را ماه ها به تاخیر انداختند بی آنکه حتی شخص مشاور حقوقی را در جریان بگذارند. وکلای سازمان امنیت میهنی هم در واقع همین کار را کردند، به این امید که این مسئله خود به خود از بین برود. در مارس 2019 که ما برای پیشبرد این مسئله تلاش می کردیم، وقت وکلا در بسیاری از ارگان های کلیدی تماما صرف این می شد که برای تامین بودجه ساختن دیوار ترامپ بین آمریکا و مکزیک راهی پیدا کنند، که مدت مدیدی بود دولت را مثل سیاهچاله ای طبیعی در خود گیر انداخته بود.
مشکلات حقوقی در میان بود. مثلا: آیا قوانین موضوعه اجازه می دهند تمام یا بخشی از یک دولت را بتوان به عنوان گروه تروریستی بیگانه دسته بندی کرد؟ یا قانون تنها برای بازیگران غیر حکومتی مانند القاعده قابل اجرا است؟ دفتر رایزنی حقوقی وزارت دادگستری در مارس 2019 تکلیف مادر بچه را مشخص کرد. نتیجه این بود که نهادهای دولتی مثل سپاه پاسداران ممکن است که در این دسته بندی بگنجند، ولی تمام یک دولت نه. این نتیجه گیری که از جنس قضاوت سلیمان نبی بود، اثرات بالقوه این تصمیم را محدود می کرد، که من آن را نکته مثبتی نمی دیدم. ولی ما از اول هم فقط به دنبال سپاه بودیم. بی فایده به نظر می رسید که بیش از این به بحث های مفهومی بپردازیم.
نگرانی موجهی وجود داشت که اقدامات علیه ایران ممکن است نیروهای آمریکایی را در عراق و سراسر منطقه در معرض خطر بیشتری قرار دهد. ولی این استدلال سفسطه آمیز بود. معمولا وزارت دفاع به همین دلیل به تمامی ایده های مربوط به افزایش فشار روی ایران بدون استثنا اعتراض می کرد. راه حل رفع نگرانی های پنتاگون در مورد تحت فشار قرار دادن ایران این بود: با فرض اینکه شما معتقد باشید نیروها باید در عراق بمانند،توانایی های حفاظت از نیروهایمان را در آنجا بالا ببرید. راه حل این نبود که اولویت های استراتژیک ایالات متحده را وارونه کنیم و تهدید ایران در عراق را به تهدید هسته ای و تروریستی آن در کل جهان ارجح بدانیم و به این ترتیب استراتژیک بزرگ تر ایران یعنی اشتیاقش برای تبدیل شدن به قدرت اتمی را نادیده بگیریم. این وارونگی هر روز شدیدتر می شد و این در حالی بود که ایران، هم در دولت بغداد و هم از طریق سازماندهی گروه های شبه نظامی شیعه عراق به عنوان نیروهای نیابتی سپاه قدس، نفوذ بیشتری کسب می کرد. نگرانی من این بود که، به قول آن هشدار حکیمانه قدیمی، ژنرال ها به جای اینکه متوجه تهدید کنونی باشند هنوز داشتند در جنگی که تمام شده بود می جنگیدند. حمایت از یک دولت در بغداد (همانطور که بعد از جنگ دوم خلیج فارس این کار را کردیم) به امید اینکه آن دولت در سراسر عراق حضور و کارایی داشته باشد، یک بحث است؛ علم کردن یک رژیم که مناطق کردنشین عراق را تحت کنترلش ندارد، در میان سنی ها از حمایت بسیار کمی برخوردار است، و دستوراتش در مورد مسائل بسیار مهم را از تهران می گیرد، کاملا یک بحث دیگر است.
در نیمه دوم مارس، روزهای جنگ پارتیزانی بوروکراتیک یکی پس از دیگری رسیدند. اما در همین زمان، به رغم اطلاعات مخربی که از رقیبان درز می کرد و شوم ترین عواقب را برای تروریستی شمردن سپاه پیش بینی می نمود، من مطمئن بودم نتیجه روشن است و جای نگرانی ندارد. بالاخره در 8 آوریل ترامپ این موضوع را اعلام کرد و ابزاری بسیار کارآمد به تلاش های ما برای اجرای سیاست «فشار حداکثری» افزود. اگر این «فشار» شش ماه یا حتی زودتر [به ایران] وارد می آمد، بسیار«حداکثری تر» بود، اما حالا هم که به اثرات بسیار وسیع تحریم های اقتصادی بر ایران اضافه می شد، نشانگر جدی بودن مقصود و نیت ما بود. گاز انبر تنگ، داشت تنگ تر می شد.

تاریخ درج مطلب: سه شنبه، ۵ مرداد، ۱۴۰۰ ۴:۳۰ ق.ظ

دسته بندی: خاطرات سیاسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *