اشتباهات کوچک فاجعه های بزرگ؛ سه شنبه شب یا شب سه شنبه؟
جعفر شیرعلی نیا در کانال تلگرام شخصی اش نوشت:
سال ١٣۶٢ در میانه عملیات خیبر شبی بنا بود 4 گردان از جزایر مجنون پیش بروند و همزمان نیروهای لشکر 27 از خط طلاییه. فرماندهان قرارگاه تصمیم میگیرند یک شب این حمله تاخیر بیفتد. کسی را می فرستند تا به مهدی باکری و احمد کاظمی که فرماندهی نیروهایی حملهکننده بودند زمان حمله را اطلاع دهد. او مثلا میگوید عملیات شب سهشنبه است؛ منظورش شام سهشنبه بوده اما آن فرماندهان گمان میکنند منظور او همان شام دوشنبه یعنی شب سهشنبه است یعنی همان قرار اول.
در شروع عملیاتها رمز خوانده میشود و همه هماهنگ آغاز می کنند اما از آن جا که این حمله در میانه عملیات بود برای امنیت بیشتر طرح، فرماندهان کاملا احتیاط می کنند تا از طریق بی سیم طرح لو نرود و برای همین خبر را با یک فرد منتقل می کنند.
شب موعود چهار گردان خطشکن از جزایر مجنون در هورالعظیم حرکت میکنند درحالی که لشگر 27 دهها کیلومتر دورتر در پادگان دوکوهه در حال استراحت است تا فردا شب به خط بزنند.
شب سختی میشود وقتی چهار گردان خطشکن به هدف میرسند درحالیکه خبری از نیروهای لشگر 27 نیست. بر اساس گزارش نشریه نگین ایران مهدی باکری با غلامعلی رشید از فرماندهان قرارگاه تماس میگیرد و رمزی میپرسد چرا نیروهای همت نرسیدهاند. رشید شگفتزده میشود و می گوید مگر شما کجا هستید…. بحثشان می گیرد؛ تا جایی زیر فشارند که ناخودآگاه صحبت کردن رمزی کنار میرود. نیروهای شنود دشمن متوجه میشوند چه اتفاقی افتاده است. ایرانیها در شب، دست برتر را دارند اما با روشن شدن هوا کار سخت میشود. فرماندهان ایرانی تا لشگر 27 را از دوکوهه به خط برسانند هوا روشن شده است. دشمنی که متوجه ماجرا شده است آتش را بر مسیر طلاییه که بناست نیروهای 27 از آن پیش بروند متمرکز میکند و از سوی دیگر به سراغ چهار گردان خطشکن میرود و یکی از سختترین صحنههای جنگ در این دو محور رقم میخورد، نیروهای چهار گردان اغلب شهید میشوند و نیروهای لشکر ٢٧ نیز تلفات وحشتناکی می دهند…. سردار سیافزاده که این ماجرا را برایم روایت می کرد پس از سالها هنوز کامی تلخ از آن شب داشت.
نکته اینجاست که در شرایط جنگی گاهی اشتباهات کوچک فاجعههای بزرگ رقم میزند.
برخی معتقدند این وقایع تلخ نباید روایت شود اما معتقدم باید چنان تلخ روایت شود که تلخیاش تمام وجود آدمی را فرا بگیرد. باید روایت شود تا تلخی اشتباه از یادمان نرود. هر کدام از ما ممکن است در شرایطی اینچنین قرار بگیریم. باید بدانیم که تاوان یک اشتباه به اندازه خود اشتباه نیست بلکه بسته به حساسیت شرایط و موقعیت ممکن است یک اشتباه کوچک فاجعه ای بزرگ پدید بیاورد.
تلخی های این روایت تلخ وقتی بیشتر می شود که بدانید مقدمات عملیات خیبر حدود یک سال به طول انجامیده بود. شناساییهای دقیق و طاقتفرسا در دل هورالهویزه و قلب خاک عراق باعث شده بود فرماندهان وجببهوجب منطقه را بشناسند. پس از چند عملیات ناموفق، تازه منطقهای یافته بودیم که دشمن به دلیل وجود هور، احتمال حمله از آنجا را نمیداد. شناسایی دقیق با ساعت ها بحث تخصصی به طراحی دقیقی رسیده بود، به طور کلی کار دقیق و فشرده ای که برای یک عملیات در جنگ انجام می شد شاید برای هیچکدام از پروژه های پس از جنگ انجام نشده باشد.
اما تمام تلاشها تحتالشعاع یک اشتباه کوچک قرار گرفت. عملیات خیبر که شروع نسبتا موفقی داشت به چالشی بزرگ رسید و پایانش نیز با سختی فراوان موفقیتهایی نه چندان زیاد برای ایران داشت.