خاطره دکتر دینانی از کتاب سرالصلوه امام خمینی

زمانی که در قم بودم امام کتابی داشت که تنها وصف آن را از حاج‌آقا مصطفی شنیده بودم و می‌دانستم که کتاب سطح بالایی است و دست نوشته‌ خود امام است. دیدن این کتاب جزو آروزهایم بود، اما امکانش نبود؛ چرا که خود حاج‌آقا مصطفی هم آن را نداشت. آن زمان هر وقت به تهران می‌آمدم دوستی به نام رضا کشفی داشتم که به منزل ایشان وارد می‌شدم ولی اهل عرفان بود. یک بار برایم تعریف کرد: آقایی در تهران هست که تاجر است و هیچ‌گاه از خانه بیرون نمی‌رود و تجارتش را با تلفن انجام می‌دهد. وی اهل سیر و سلوک است و دارای حالات خاص می‌باشد و از کتاب سرالصلوه امام یک کپی در اختیار دارد. به ایشان گفتم: آیا می‌شود کتاب را دید؟ گفت: بله، چون ما با هم دوست هستیم مانعی ندارد. بنده به اتفاق آقا رضا کشفی به منزل آن تاجر رفتیم. زنگ زده و داخل شدیم. پیرمرد محترمی بود که برای آقای کشفی احترام بسیاری قائل بود و با اینکه من را نمی‌شناخت بسیار گرم‌ پذیرایی کرد. آقای کشفی گفت: اگر لطف بفرمایید آن رساله را ما ببنیم. گفت: بله، چشم، برایتان می‌آورم، اما آن را نمی‌دهم تا بیرون ببرید بلکه همین جا مطالعه بفرمایید. هر چند ساعت طول بکشد اشکالی ندارد؛ اما امانت نمی‌توانم بدهم. حدود یک ساعتی نشستیم و چون به هر حال مزاحم می‌شدیم، نتوانستم خوب بخوانم بلکه تورقی کردم و سرفصل‌های کتاب را یادداشت نمودم و بسیار استفاده بردم. همان مطلبی را که فکر می‌کردم در آن باشد یافتم و بسیار لذت بردم.

منبع: پایگاه آثار و اندیشه هاب دکتر غلامحسین دینانی

تاریخ درج مطلب: پنجشنبه، ۱۹ اسفند، ۱۳۹۵ ۸:۳۹ ب.ظ

دسته بندی: خاطرات فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *