خاطره جالب سراج از اجرای کنسرتی در آمریکا!
سالها قبل با مرحوم ذوالفنون و آقای موسوی که خدایش نگهدار باشد، آلبومی به نام «شرح فراق» ضبط کردیم. مدتها پس از آن برای کنسرتی به آمریکا رفته بودم. در حاشیه آن کنسرت، زن و شوهری ایرانی نزدم آمدند و گفتند وقتی آن تصنیفی که در آن حافظ میگوید: «پاککن چهره حافظ به سر زلف ز اشک/ ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم» را میخواندی چه حسی داشتی؟ ما وقتی این بخش را میشنویم، حس و حال خاصی داریم… یکباره یادم آمد خودم وقتی این شعر را میخواندم، گریه کردم. وقتی هم که این بخش را در استودیو ادیت میکردم، فکر میکردم حافظ هم هنگام سرودن این شعر، حتما گریه کرده است. بعد دیدم این شعر و آن موسیقی و آواز، چگونه عواطف انسانی را فارغ از زمان و مکان برمیانگیزد و به یک نقطه مشترک میرساند. حافظ هفت قرن پیش آن شعر را سروده، من در ایران آن را خواندهام و کسی در آمریکا با آن گریه کرده است. این واقعا غم لذتبخشی دارد و همه این غم را حس کردیم. این اعجاز شعر و موسیقی است و نمونهای است از آن «انرژی» که فرمودید.
منبع: در گفتگو با روزنامه جام جم، پنجشنبه 1396/8/25