دو خاطره منتشرنشده سعدالله زارعی از سردار همدانی؛ دستور رهبری در رابطه با اعتراضات سال 88 و حضور در سوریه
سعدالله زارعی تحلیلگر اصولگرا و نویسنده روزنامه کیهان، در بخشی از یادداشت تحلیلی خود در روزنامه کیهان به دو خاطره منتشرنشده از سردار شهید حسین همدانی پرداخته است. زارعی می نویسد:
1- یک روز در اثنای زمانی که [سردار همدانی] فرماندهی سپاه تهران بزرگ را بهعهده داشت و همزمان با فتنه سال 88 شده بود، در جلسه کوچکی در هیئت رزمندگان اسلام -که او عضو هیئت امنای آن بود- حضور داشت و به نکته عجیبی اشاره کرد او گفت «حضرت آقا -رهبر معظم انقلاب اسلامی- در مواجهه با اعتراضات خیابانی به من فرمودند «آقای همدانی مراقب باشید کسی آسیب نبیند و بعد مکثی کرده و فرمودند مواظب باشید بچهها – بسیجیها – هم آسیب نبینند» و من به ایشان عرض کردهام که آقا اینکه میفرمایید از ما به معترضین آسیبی نرسد، مطمئناً نمیرسد ولی اینکه میفرمایید به ما و نیروهای ما هم آسیبی نرسد، کار دشواری است؛ چرا که کنترل معترضین و عوامل پشت صحنه آنان دست ما نیست. حضرت آقا فرمودند «بله کار سختی است ولی باید بشود» و ادامه دادند «اینکه از ما نباید آسیبی به معترضین وارد شود، معلوم است، به نیروهای بسیجی هم نباید آسیب وارد شود چرا که با آسیب رسیدن به آنان به اقتدار کشور آسیب وارد میشود.» شهید بزرگوار همدانی در ادامه گفت «من این تدبیر حضرت آقا را برنامهریزی کردم و در نهایت توانستم آن را کاملاً به کار ببندم و در زمانی نسبتاً کوتاه به نتیجه مطلوب هم برسم.» این یک الگوی جدیدی از مواجهه با آشوب و اعتراضات خیابانی و بسیار هم قابل افتخار است. …
2- در نوروز سال 1392 میهمان سردار شهید حاج حسین همدانی در دمشق بودم. در این زمان حلقه محاصره دمشق تنگ شده بود و تنها حدود 15 درصد از سوریه در اختیار دولت بود. شهید همدانی که آن زمان فرمانده نیروهای ایران در سوریه بود، با بزرگواری وضعیت سوریه را جزء به جزء شرح داد و جلسه ما نزدیک به سه ساعت به درازا کشید و در ضمن آن معلوم شد که دشمنان اسلام بر بخشهای مهم سوریه مسلط شدهاند. از شهید همدانی پرسیدم با این وصف تکلیف چیست و چقدر میتوانید مقاومت کنید؟ او با صراحت گفت «طی دوهفته آینده یکی از این دو اتفاق میافتد یا ما – نیروهایی که در آن زمان از ایران به سوریه رفته بودند و البته تعدادشان زیاد هم نبود – همه به شهادت میرسیم یا اینکه خداوند متعال فرجی میرساند.» در آن شرایط شدیداً بحرانی، شهید بزرگوار همسر محترم و دختر مؤمنهاش را هم با خود آورده و در دمشق مستقر کرده بود.
بدون اینکه بپرسم چرا، خود متوجه شدم که شهید بزرگوار برای اینکه به نیروهای مقاومت سوریه و دولت آن اطمینان دهد که درباره حمایت ایران تا آخر این نیرو و نفس تردید نکنید، در اقدامی حسینی، همسر و دختر خود را که شجاعت آنان هم ستودنی بود، به وسط معرکه آورده است، در حالی که صدای تیراندازی در آن روزها و شبها قطع نمیشد. شهید با این ابتکار توانست رشتههای گسیخته در سوریه را به هم پیوند دهد و امید را به مردم این کشور بازگرداند و مانع اجرای توطئههای عظیم علیه منطقه گردد. …